مهارت های زندگی

مقالات کاربردی مهارت های زندگی

مهارت های زندگی

مقالات کاربردی مهارت های زندگی

  • ۰
  • ۰

در میان تیپ‌های رایج در سخنرانی، انتخاب موضوع دشوارترین قدم است. شاید ساده به نظر برسد اما برای یک سخنران این مرحله از سخت‌ترین مراحل کسب آمادگی است. اصلا گاهی اوقات انتخاب موضوع برای سخنرانی مثل این است که یک تیر و کمان به دست بگیریم و بدون نشانه گرفتن سیبل، تیر را به هر سمت و جهتی پرتاب کنیم. در چنین حالتی تیراندازی که موفق نشده است تیراندازی را با موفقیت به اتمام برساند چه احساسی خواهد داشت؟ سخنران هم اگر در انتخاب موضوع برای سخنرانی موفق عمل نکند چنین احساسی دارد.

موضوع و در واقع پیام اصلی سخنرانی شما امری است که باید خیلی با احتیاط و وسواس انتخاب شود. اگر موضوع نقص داشته باشد و یا سخنران در فهم و انتقال موضوع به مخاطب با مشکل مواجه شود یعنی شروعی برای رویارویی با موانع بعدی سخنرانی که خیلی زود با آن‌ها درگیر می‌شود.

پیش از نگارش پیش‌نویس سخنرانی این سوال را از خود بپرسید: به اندازه‌ی کافی رو موضوع تسلط دارم؟ کدام موضوع می‌تواند سوژه بهتری برای هدایت این سخنرانی باشد؟

نکاتی که در ادامه می‌خوانید راهنمای خوبی است تا انتخاب موضوع برای سخنرانی ساده‌تر از قبل باشد.

نکاتی که انتخاب موضوع برای سخنرانی را ساده‌تر می‌کند

اگر موضوع درست درمانی پیش رویتان نباشد بدون شک تسلط بر مهارت‌های سخنرانی غیرممکن می‌شود.

انتخاب موضوع برای سخنرانی

اولین قدم در انتخاب موضوع برای سخنرانی تعیین اهداف است. به طور کلی سه نوع سخنرانی می‌تواند وجود داشته باشد که می‌توانید روی آن‌ها متمرکز شوید:

  1. سخنرانی‌های آموزشی: به عنوان مثال سخنرانی‌هایی مثل یک سمینار درباره املاک و مستغلات می‌تواند برای کسانی که مایل به ادامه کار و سرمایه‌گذاری در این زمینه هستند جنبه آموزشی داشته باشد
  2. سخنرانی‌های انگیزشی: این دسته از سخنرانی‌ها معمولا اهداف مالی و منفعتی فرد را به دنبال دارند؛ مثل سخنرانی‌های انتخاباتی که معمولا با جملات انگیزشی همراه هستند و بیش‌تر حال و هوای شعارگونه دارند
  3. سخنرانی‌های سرگرم‌کننده: این سخنرانی‌ها معمولا با اهداف غیررسمی و به عنوان بخش سرگرم‌کننده از یک مراسم ارائه می‌شوند. مثل سخنرانی‌های خنده‌دار و طنزی که بعد از پذیرایی وعده شام در مراسم‌های مختلف انجام می‌شود

انتخاب موضوع برای سخنرانی

در نهایت این شما هستید که به عنوان سخنرانی تصمیم می‌گیرید کدام روش سخنرانی با اهداف بلندمدت یا کوتاه‌مدت شما در سخنرانی سازگاری دارد.

پیام اصلی سخنرانی شما چیست؟

پیام اصلی شما ایده نهایی برای شکل‌گیری یک سخنرانی را تعیین می‌کند. این پیام لازم است دارای ویژگی‌های اصلی زیر باشد:

  • شفافیت: منظور از شفافیت در انتقال پیام توانایی سخنران برای شرح دادن پیام یا هدف اصلی خود در یک جمله و نه بیش‌تر است؛ در غیر این صورت در انتقال پیام ناموفق بوده است
  • شور و اشتیاق: پیام اصلی شما آن چیزی است که بدان اعتقاد دارید
  • دانش: پیام شما هر چه که باشد باید در ارتباط با آن دانش کافی داشته باشید

انتخاب موضوع برای سخنرانی

رسالت سخنران جذب مخاطب و انتقال پیام است. حتی اگر یک نفر به واسطه‌ پیام شما درگیر سخنرانی شود کافی است تا از خودتان و عملکردتان راضی باشید!

مخاطب تا چه حد با موضوع ارتباط می‌گیرد؟

مخاطبان افراد بی‌گناهی هستند که ما آن‌ها را تحت شرایط پیچیده و گاهی دشوار سخنرانی مثل گرمای هوا، کیفیت پایین سخنرانی یا صندلی‌های ناراحت قرار می‌دهیم. به عنوان سخنران این ما هستیم که باید نگران ارتباط گرفتن مخاطب با پیام اصلی سخنرانی باشیم و از این رو باید قبل از سخنرانی پیش‌بینی کنیم مخاطب تا چه حد با موضوع ما ارتباط می‌گیرد.

سوالاتی که در ادامه می‌خوانید کلیدی‌ترین پرسش‌هایی هستند که به عنوان سخنران می‌توانید در قالب پرسش‌نامه و حین نظرسنجی یاآنالیز مخاطبان مطرح کنید:

کلیدی‌ترین بخش‌های دموگرافیک مخاطبان چیست؟

منظور از دموگرافیک ویژگی‌های جمعیت‌شناسی است. این که مخاطبان گرایش فنی دارند یا غیرفنی؟ دانشجو هستند یا اکثرا مشغول به کار؟ پیر هستند یا جوان؟ ورزشکار هستند یا نه؟ ازدواج کرده‌اند یا مجرد هستند؟ عمدتا مرد هستند یا زن؟

جمعیت مخاطبان سخنرانی حدودا چند نفر است؟

افراد حاضر در سالن چند نفر هستند؟ آن قدر جمعیت پایین است که شما را بتوانند از نزدیک ببینند و به حرف‌هایتان بدون میکروفون گوش بدهند؟ بزرگی سالن چه طور است؟ شما به صورت مستقیم مخاطبان را می‌بینید یا قرار است از طریق ویدیوکنفرانس به سخنرانی بپردازید؟

ارتباط مخاطبان با شما چیست؟

مخاطبانی که در سالن سخنرانی نشسته‌اند زیردست شما هستند یا ارشد شما؟ مخاطبان بیش‌تر از همسالان شما هستند یا بزرگ‌تر؟ بیش‌تر از خارج هستند و شما با آن‌ها آشنایی خاصی ندارید؟

طعم سخنرانی را از همان اول به مخاطب بچشانید!

در انتخاب موضوع برای سخنرانی بهتر است از همان ابتدا و با مطرح کردن موضوع سخنرانی آن‌ها را مجذوب بخش‌های بعدی کنیم. دقیقا مثل این که یک قاشق از یک سوپ خیلی خوشمزه را پیش از سرو آن بچشید و سپس برای خوردن باقی آن وسوسه شوید!

انتخاب موضوع برای سخنرانی

اگر تصمیم دارید با این استراتژی جلو بروید دو نکته مهم زیر را حتما به یاد داشته باشید:

چه قدر زمان برای سخنرانی در اختیار دارید؟

زمانبندی در سخنرانی حرف اول را می‌زند. به عنوان مثال اگر موضوع خود را همان جمله معروف “رویاهایت را زندگی کن” در نظر گرفته‌اید در صورتی که زمان سخنرانی دو دقیقه است تنها کاری که می‌توانید انجام بدهید پرداختن به موضوع اصلی است؛ اما اگر دو ساعت وقت برای سخنرانی دارید قطعا می‌توانید ابتدای آن را با جملات و روایاتی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین رویاپردازان دنیا شروع کنید. سپس در ادامه به بخش‌های دیگر بپردازید.

مخاطبان را قبلا ملاقات کرده‌اید یا نه؟

یکی دیگر از نکات خیلی حساس و ضروری ملاقات قبلی سخنران با مخاطبان در سخنرانی‌های دیگر است. معمولا سخنرانان لحن‌ها و ترفندهای خاصی برای جذب کردن مخاطبان دارند که ممکن است در بسیاری از موقعیت‌ها یکسان باشد. در چنین حالتی سخنرانی برای برخی از مخاطبانی که قبلا تجربه شرکت در سخنرانی‌های پیشین را داشته‌اند تکراری و خسته‌کننده می‌شود. پس به مخاطبان خود دقت کنید. آیا آن‌ها را پیش از این ملاقات کرده‌اید؟ اگر جوابتان مثبت است حتما بخش‌های تکراری و غیرضروری سخنرانی را با بخش‌های اساسی و مرتبط جایگزین کنید

آموزش سخنرانی را کلیک کنید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

تعداد زیادی از افرادی که به دبیرستان می‌روند و در سن نوجوانی قرار دارند، ممکن است دچار هیجانات بیش از حد شوند که مشکلاتی را برایشان به وجود می‌آورد. برخی از این هیجانات با افزایش سن از بین نمی‌روند و در مواقعی، باعث بروز رفتارهای خطرناکی می‌شوند که در زندگی خود و دوستانشان، مشکل ایجاد می‌کند.

اگر فرزند شما هم نوجوانی است که نسبت به هیجان آسیب‌پذیری دارد، احتمالاً تاکنون متوجه این موضوع شده‌اید اما شاید ندانید که دقیقاً باید چه کنید. وقتی که فرزند شما مستقل می‌شود، احتمال اینکه بتوانید به او کمک کنید کمتر خواهد بود زیرا او به رفتارهایش ادامه می‌دهد و ممکن است در نهایت رفتارهای شدیدی از خود بروز دهد.

یکی از این راه ها مدیریت هیجان است که می توان به این افراد کمک کرد و آن این است که نتیجه و سود کنار گذاشتن هیجان بیش از حد را به آن‌ها بگویید. در ادامه ۳ راه برای جلوگیری از این مشکل را مطرح کرده‌ایم، بنابراین همراه دانشگاه زندگی باشید.

مدیریت هیجان

۱ – تحصیل و معلمان

در دوران راهنمایی یا دبیرستان، نوجوان باید با معلمان متفاوتی سر و کار داشته باشد که هر کدام به شیوه متفاوتی درس می‌دهند. پس ممکن است افراد در مدیریت همه این کلاس‌ها دچار مشکلاتی شوند.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ فرزند شما از فشار درس‌ها خسته شود و معلم را بخاطر آن سرزنش کند. ممکن است رفتارهای غیرمنتظره و احساساتی از او سر بزند.

شما باید چه کار کنید؟ برای مدیریت هیجان فرزندتان او را تشویق کنید تا رفتار خودش را بررسی کند و ببیند چه زمان‌هایی احساس خستگی به سراغش می‌آید. به او بگویید که اگر چنین نشانه‌هایی مشاهده کرده، با شما در میان بگذارد تا بتوانید به او کمک کنید. یکی از راه‌ها، بارش فکری ایده‌ها برای حمایت از آن‌ها در مدرسه است.

۲ – ورزش

اینکه نوجوان عضو تیمی ورزشی باشد برای او هیجان‌انگیز است اما حضور در یک بازی، می‌تواند باعث بروز رفتارهای شدیدی شود که دلخوری و عصبانیت هم‌تیمی‌ها و مربی را به همراه دارد.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ هیجان فرزند شما باعث می‌شود که قوانین حاکم بر بازی و تمرینات تیمی را فراموش کند. همچنین ممکن است به بازی فیزیکی روی آورد و به دیگران صدمه بزند.

شما باید چه کار کنید؟ به فرزندتان بگویید که چرا باید با مربی و هم‌تیمی‌هایش همکاری کند و فواید این کار را به او گوشزد کنید. این کار باعث می‌شود که فرزندتان به عضوی مفید در تیم تبدیل شود. همچنین درباره احساس او از نظر فیزیکی، هنگامی که بسیار هیجان‌زده می‌شود، صحبت کنید.

مدیریت هیجان

بازی‌های ویدیویی و شبکه‌های اجتماعی

برای بسیاری از کودکان و نوجوانان، بازی‌های ویدیویی و شبکه‌های اجتماعی

بخشی اصلی و مهم در زندگی اجتماعی است. فرزند شما ممکن است عاشق بازی یا توییت کردن و به اشتراک گذاشتن مطالب در شبکه‌های مختلف باشد؛ اما احتمالاً قوانین استفاده صحیح از آن‌ها را به درستی نمی‌داند.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ (بازی ویدیویی) بچه‌ها و نوجوانان از بازی کردن لذت می‌برند اما این کار ضررهایی نیز دارد. ممکن است فرزند شما با ساخت جوک‌های ناپسند درباره شخصیتش در بازی، واکنش نشان دهد یا اینکه همراه دیگران بازی کند و در آن، شکست بخورد.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ (شبکه اجتماعی) اعتیاد به این شبکه‌ها و حضور مداوم در آن‌ها ممکن است برای فرزندتان، خوب نباشد. این احتمال وجود دارد که فرزندتان دوستان ناشناسی در این فضا بیاید یا کامنت‌هایی نامناسب و زننده منتشر کند.

شما باید چه کاری انجام دهید؟ این شرایط معمولاً برای والدین سخت است زیرا نوجوانان کمتر درباره این مسائل صحبت می‌کنند و مانند بچه‌ها حرف والدین را چندان جدی نمی‌گیرند. همچنین می‌توانید درباره این مسائل به فرزندتان مشاوره دهید و او را از خطرات و مزایا مطلع کنید.

در این مطلب سعی کردیم به موضوعاتی بپردازیم که بخاطر هیجان زیاد در دوران نوجوانی، مشکلاتی به وجود می‌آورند. شما باید سعی کنید در این شرایط، به فرزندتان برای مدیریت هیجان کمک کنید.

بازی های ویدئویی

نکات اصلی که باید بدانید:

  • اگر فرزند نوجوان شما در مدیریت هیجان مشکل دارد، این موضوع ممکن است بر دوستان و هم‌کلاسی‌های او نیز تاثیر بگذارد.
  • اگر فرزند خود را متوجه مزایای مدیریت هیجان کنید، نتیجه بهتری خواهید گرفت.
  • در برخی موارد، کمک گرفتن از یک نوجوان دیگر که بر مسائل شبکه‌های اجتماعی و بازی‌ها تسلط دارد، می‌تواند به فرزند شما کمک بسیار خوبی کند.
مقالات بیشتر روانشناسی را کلیک کنید
  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

محققینی که روی مسئلۀ تأثیر پدر بر رشدِ اجتماعی، احساسی و آگاهیِ کودک کار می‌کنند، به دورنمائی (دو وجهی) دست پیدا کردند. بدین‌سان که رابطۀ مادر_فرزندی از تمام روابط دیگر_به‌خصوص رابطۀ پدر_مجزا است.

چگونگی نقش پدرها بر رشد کودک

پدرها به صورت مستقیم بر روی رشدِ آگاهیِ کودکان‌شان تأثیر دارند. بدین شکل که، بچه‌هائی که پدر تحصیل کرده‌ای دارند، سعی می‌کنند تا در مدرسه و دانشگاه عملکردِ بهتری داشته باشند. پدرانی که بیشتر با بچه‌های‌شان حرف می‌زنند، موجب گستردگی دامنه لغات فرزندان‌شان می‌شوند. این قبیل کودکان مهارت‌های زبانی مختلفی را نیز دارا هستند.

پدرها بر رشد احساسی و اجتماعی کودکان‌شان تأثیر گذارند. بچه‌هائی که پدرشان حامی و مشوق آن‌ها در امور مختلف مثل بازی کردن بوده، حس رقابت‌طلبیِ بیشتری دارند. دوستی آن‌ها ابعاد مثبت بیشتری دارند و همچنین قادر به کنترل احساسات خود هستند.

همچنین به‌طور غیرمستقیم می توانیم نقش پدرها بر رشد کودک را ببینیم. به‌طور مثال، می‌توانند چینش و فضای خانه را به سمت و سوی هدر ندادن سرمایه و وقت هدایت کنند. ارتباط حمایتی آن‌ها با همسرشان، دخلِ نسبتاً زیادی با رشد کودکشان دارد. ستیز و استرس در رابطه زناشویی آسیب‌هائی سنگین به همراه دارند. و بالعکس، گروهی متشکل از والدینِ حامی ( هم والدی) ارتباط نزدیکی با رشد مهارت‌های اجتماعی و احساسی کودکان دارد.

نقش پدرها بر رشد کودک

اگرچه پدرهاهم می‌توانند مثل مادران حامی احساسی فرزند خود باشند، و میانگین‌ها نشان می‌دهد که برعکس مادران، پدرها راه‌های مختلفی را برای حمایت استفاده می‌کنند. مثلاً، در مقایسه با مادرها، پدرها بیشتر فرزند خودرا دست می‌اندازند. بیشتر آن‌هارا به سمت ریسک‌های کنترل‌شده و بازی های سخت سوق می‌دهند. تحقیقات نشان داده که همۀ این‌ها حامل تأثیر مثبتی بر روی رشد کودک است. لازم است تا به این مسائل به عنوان بخش مهمی از رشد کودک توجه شود.

البته گفتنی است که تمام این مقایسه‌ها به گرایش افراد مربوط است و برگرفته از هنجارها و اولویت‌های شخصی است، وگرنه چه بسیار مادرهایی که کودکان‌شان را برای شرکت در بازی های سخت تشویق می‌کنند، و چه بسیار پدرهایی که به احساسات کودک توجه به خرج می‌دهند. هر دو نفر براساس نیاز کودک نقش خودشان را از راه های متفاوتی ایفا می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که انواع مختلفی از حمایت، بهترین نوعِ آن است.

نقش پدر در تربیت کودک

چرا نقش پدرها بر رشد کودک دست کم گرفته می‌شوند؟

تحقیقات و تمرین‌های سنتیِ پدر و مادر بودن، همیشه نقش و نقش پدر بر رشد کودک را ناچیز انگاشته، و در مقایسه با تأثیرِ مادر به کلی از بین می‌رود.

نتایج تحقیقات دو دلیلِ ممکن برای این افول را پیشنهاد می‌کند.

مورد اول، مفهوم پرستارِ (اولیه) است، که به زمانی که پدر یا مادر برای سرپرستی از کودک صرف می‌کنند، ارجاع داده می‌شود. اگر یکی از این دو اولیه باشد، دومی نامِ (ثانویه) را به خود می‌گیرد. اگر پدر به کرّات وقت خود را بیرون از خانه صرف کند، (غایب) تلقی می‌شود، حال آنکه این‌طور نباشد. پدر یا مادری که غایب باشد، زحمات‌اش نیز به راحتی از انظار پوشیده می‌ماند.

ایدۀ پرستار اولیه در واقع خطِّ رابطی به همان مفهوم دارد که: وابستگی فقط بین طفل و مادر اتفاق می‌افتد. در این دیدگاه، رابطۀ مادر_فرزندی بر تمام وابستگی‌های دیگر (ارجحیت) دارد. این حرف، قدم کوتاهی‌است تا والد دیگر را، تنها به عنوان یک کمک‌کننده یا پرستار موقتی بچه درنظر بگیریم، مثل بقیۀ خویشاوندان.

نتیجۀ تحقیقات حاکی از این است که در اهمیتِ مقدار زمانِ صرف شده برای پرستاری از بچه، بسیار بزرگ‌نمایی شده. نکتۀ اصلی در کیفیت این پرستاری است، نه مقدار زمان آن.

دومین مفهومی که نقش بسزای پدر را به اعماق اذهان هدایت می‌کند، این تفکر است که پدر، بیشتر از سرپرستی، در امر تهیه نقش‌آفرینی می‌کند. این حرف به این نتیجه می‌رسد که پدرها وقت کافی را برای سپری کردن با فرزندان‌شان صرف نمی‌کنند و همان وقت اندک هم تأثیر خاصی روی احساسات کودک ندارد. چنین تقسیم و جداسازی‌ای نمی‌تواند حتی بهترین خانواده‌ها را برای مدت طولانی کنار هم نگه دارد. اگرچه حتی پدران سنتی هم می‌توانند روی رشد کودک‌شان تأثیرگذار باشند.

نقش پدر بر تربیت فرزند

باید روی نقش پدرها بر رشد کودک عمیقاً فکر و تمرین شود!

پدرها هم از نظر مالی و هم از نظر احساسی دارای اختیار هستند. مشارکت آن‌ها در امر حمایت عموماً برای کودکان منبعی حل نشده است، در تفکر آن‌ها، شاید فقط در حد تهیه وسائل مورد نیاز و بازی کردنِ نقش پدر. حتی اگر هیچ‌کدام از این موارد هم به درستی رعایت نشوند، باز هم پدران می‌توانند در تأثیرگذاری و پرستاری کودک مشارکت و تأثیر شگرفی داشته باشند.

فن بیان را در https://daneshgahezendegi.com بیاموزید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

تعداد زنانی که بیشتر از شوهران خود کسب درآمد دارند، رو به افزایش است. گرچه این تعداد چندان زیاد نیستند، وقتی زنان درآمد بیشتری دارند؛ زن و شوهر احساس ناراحتی می‌کنند و ما در این مقاله می‌خواهیم درباره این موضوع صحبت کنیم.

طبق تحقیقات جدیدی که بر روی تعدادی از زوج‌ها انجام شده، زنان به طور میانگین درآمد خود را ۱٫۵ درصد پایین‌تر از رقم واقعی و مردان، ۲٫۹ درصد بیشتر از درآمد واقعی‌شان اعلام کردند.

مارتا مورای-کلوس و میستی هگنز که این جمله محققان هستند، به این نتیجه رسیدند که مردم حس می‌کنند به طور کلی درآمد مردان باشد بیشتر باشد. بنابراین این موضوع اجتماعی، در پاسخ افراد کاملاً تاثیر گذار بوده است.

وقتی زنان بیشتر از همسرانشان کسب درآمد می‌کنند، چه مشکلاتی پیش می‌آید؟

این موضوع، نشان‌دهنده تغییرات اجتماعی است که به تدریج اتفاق می‌افتد و اینکه زنان در حال حاضر، شانس بیشتری برای تحصیلات و داشتن شغلی مناسب دارند. با این وجود، زنان هنوز بیشتر مسئولیت‌های خانه‌داری و مراقبت از بچه‌ها را بر عهده می‌گیرند. و مردان نیز برای کسب درآمد خانواده تحت فشار هستند.

امروزه در حدود یک چهارم زوج‌ها، زنان کسب درآمد بیشتری نسبت به مردان دارند. این میزان در دهه ۸۰ میلادی، ۱۸ درصد بوده است که به معنی رشد درآمد زنان در خانواده است. البته ۷۱ درصد مردم می‌گویند، برای اینکه مردان همسر خوبی باشند و بتوانند خانواده خود را حمایت کنند، باید درآمد مناسبی داشته باشند. در تحقیقی دیگر، مشخص شد که فقط یک سوم افراد چنین عقیده‌ای درباره زنان دارند. پس باور عمومی این است که مردان باید نان‌آور اصلی خانه باشند.

برخی از متخصصان می‌گویند که بالاتر رفتن سطح درآمد زن نسبت به مرد، ازدواج را شکننده‌تر می‌کند زیرا مردان به نوعی حس بی‌امنیتی دچار می‌شوند و زنان، احترام کافی را نسبت به آنان قائل نمی‌شوند.

کسب درآمد بیشتر زن

جاستین ولفرز که اقتصاد خانواده را در دانشگاه میشیگان تحقیق می‌کند، می‌گوید:

«مردان توسط زنانی که درآمد بیشتری دارند، تهدید می‌شوند که این موضوع موجب تعجب هیچ کس نمی‌شود چراکه می‌توان آن را در داده‌های تحقیقات پیدا کرد.»

طبق برخی از تحقیقات، در ۲۳ درصد از ازدواج‎هایی که در آن، زن کسب درآمد بیشتری داشته، تفاوت‌هایی وجود دارد. این افراد معمولاً تحصیلات دانشگاهی دارند و ۲ برابر بیشتر از سایر زنان، درآمد کسب می‌کنند.

یک تحقیق عظیم در دانشگاه شیکاگو که توسط اقتصاددان‌های مجرب انجام شده، نشان داد ازدواج‌هایی که در آن زنان درآمد بیشتری دارند، دوام چندانی نخواهد داشت و احتمالاً به طلاق و جدایی منجر می‌شود. آن‌ها این نتیجه را با استفاده از داده‌های موجود در سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ به دست آوردند.

همچنین زنانی که درآمدی کمتر نسبت به مردان داشتند، معمولاً به دنبال‌ کارهایی پایین‌تر از پتانسیل‌ واقعی خود می‌گشتند. همچنین در کارهای خانه و مراقبت و نگه‌داری از فرزندان، سهم بسیار بیشتری داشتند. بدین ترتیب، حس تهدید شدن در همسرانشان را از بین می‌بردند.

ماریان برتراند، یکی از محققان دانشگاه اقتصاد شیکاگو، در این رابطه می‌گوید:

«هنگامی که ضابطه‌های جنسی (زن و مرد) زیر پا گذاشته می‌شوند، رفتارهای برای جبران این موضوع از سوی همسر انجام می‌شود.»

کسب درآمد بیشتر زن از مرد

چنین رفتارهای اجتماعی که بر اساس زن یا مرد بودن تعریف می‌شوند، در حال کاهش هستند و به نظر می‌رسد اخیراً ازدواج‌هایی که زنان در آن درآمد بیشتری دارند، مانند قبل در خطر فروپاشی قرار نمی‌گیرند.

این موضوع درباره مردان فرق می‌کند. زیرا اگر یک مرد بیکار باشد یا نتواند کسب درآمد کافی کند، زنان هم معمولاً آن‌ها را گزینه مناسبی برای ازدواج نمی‌دانند و اگر قبلاً با چنین فردی ازدواج کرده‌اند، احتمالاً درخواست طلاق می‌کنند

سخنرانی و فن بیان را در دانشگاه زندگی بیاموزید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

این اتفاق _ یعنی آسیب به دوستیهایمان تقریباً برای همه افتاده است.

ظاهراً مسئله‌ای که اکثر مردم متوجه نشده‌اند این است: راحت‌ترین راه برای دوست‌یابی این است که در مواقع سختی، کنار هم باشیم. و بالطبع ساده‌ترین راه برای ازدست‌دادن یک دوست، برعکس‌اش است. در حقیقت چرا دوستان خود را از دست می دهیم؟

چیزی که بارها و بارها در میان دایرۀ اجتماعی اطرافم مشاهده کرده‌ام (دایره‌ای شامل افراد جوان و شهرنشینان) این است که دوستی‌ها، عموماً عمیق و صمیمی نیستند. دوستان، یکدیگر را می‌خواهند اما هیچ‌یک حاضر نیست‌اند تا به‌خاطر دیگری، از زندگی و وقتِ خود بگذرد.

اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها

این سناریو را در نظر بگیرید. شما با فردی خون‌گرم ملاقات می‌کنید و همان لحظه به ذهن‌تان می‌رسد که حتما دوست‌های خوبی برای هم می‌شوید. آن فرد شما را به جمعی دعوت می‌کند _ مثلاً برای خوردن نوشیدنی یا چنین چیزی. شما جواب مثبت قاطعی را ارائه می‌دهید. اما وقتی آن روز سر می‌رسد، به‌خاطر روزِ سخت کاری، یا قرار ملاقات‌های بهتری که همان شب دارید یا هر دلیلی، به آن دورهمی نمی‌روید. قطعاً آن فرد به شما خواهد گفت که نگران نباشید و اشکالی ندارد، دفعۀ بعد اگر توانستی بیا، اما حقیقت این است که روزها و ماه‌ها خواهند گذشت و خبری به شما نمی‌رسد. حالا شما دو نفر معنی خاصی به‌جز یک آشنا برای هم ندارید.

انتقادی به این سناریو وارد نیست. چراکه شما قرار نیست با همه دوست باشید و مجبور هم نیستید. کاملاً عادی است. ولی اگر کسی هستید که می‌خواهد دوستی‌های عمیق بسازد، اما در عوض وقتی فرصت‌اش پیش می‌آید جا می‌زند، باید از خود بپرسید که دلیل این کارهای من چیست و برای تغییر آن چه کاری از دستم برمی‌آید. باید اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها انجام داد.

افتضاح‌ترین تجربه‌ای که در این زمینه داشتم، مربوط به یک آشنای دورادور می‌شود. این خانم به من پیامی ارسال کرد و برای ایجاد رابطۀ دوستی ابراز میل کرد. بنابراین به صرف شام دعوت‌اش کردم. روزی که قرار بود یکدیگر را ببینیم خبر داد که نمی‌تواند به این قرار برسد، پس برای هفتۀ بعد برنامه‌ریزی کردیم. این مسئله، شش بار پی در پی اتفاق افتاد و هر بار بهانه‌ای برای نیامدن‌اش تراشید. من، قربانی این ماجرا، شش بار روز شنبه‌ام را به خاطر سرکارِ خانم از هر قراری خالی کردم، اما دستم در پوست گردو ماند.

روابط دوستی

چه‌چیزی باعث این قال‌گذاشتن‌ها می‌شود؟

بیائید راجب قال‌گذاشتن حرف بزنیم. در این دنیای شلوغ و مملو از ارتباطات، که هزاران راه برای گذران اوقات وجود دارد، قال‌گذاشتن امری طبیعی است. این اتفاق بارها برای من افتاده است و براساس تجربه‌های‌ام در این زمینه به جرئت می‌توانم بگویم که حداقل نیمی از مردم با قال‌گذاشتن دیگران مشکلی ندارند. البته منطقی به نظر می‌آید_ ارتباطات اجتماعی ضعیف‌تر و کمتر شده، همۀ ما مشغولیت‌های خودمان را داریم، هزاران راه برای گذران اوقات وجود دارد و… . اما وقتی برنامه‌ای از قبل معین شده و شما آن را قبول کرده‌اید، هیچ توضیح موجهی برای قال گذاشتن‌تان وجود ندارد.

تئوری من دربارۀ قال‌گذاشتن این‌طور خلاصه می‌شود، که قال‌گذشتن ریشه در صداقت نداشتن با خودمان و دیگران دارد. با وجود این مسئله، نمی‌توانیم به دیگران بگوئیم که چه‌چیزی واقعا برای‌مان اهمیت دارد. وگرنه قصد آزارواذیت دیگران را نداریم. دمدمی‌مزاجی ما نیز مزید بر علت می‌شود. تمامی این دلایل باعث نمی‌شود تا قال‌گذاشتن امری منطقی به‌نظر بیاید، اما به هر حال طبیعی است. در هر ساعتی از روز، نسخه‌های مختلفی از خودمان را مشاهده می‌کنیم. مثلا نسخه‌ای که در آن، با فلان‌کس دوست هستم، به فلان مهمانی رفتم یا فلان سرگرمی را داشتم. انتخاب از بین این تعداد گزینه و نسخه، واقعا مشقت‌بار است. اما به هر حال اختیاری است.

هرچه‌قدر هم راجب مشغولیت‌های روزانه حرف بزنیم، بازهم حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که انتخاب‌های‌مان _ نه انتخاب‌هائی که می‌توانستیم و نکردیم _ مارا می‌سازند. وقتی صحبت از دوستی به میان می‌آید، همه معتقداند که حساب ویژه‌ای رویش باز کرده‌اند _ البته این بارهم منظور دوستانی است که واقعا برای‌شان سرمایه‌گذاری کرده ایم، نه کسانی که دست آخر تبدیل به آشنا شدند.

یک رابطۀ دوستانه چطور تعریف می‌شود؟ می‌توان دوستی هارا کمّی در نظر گرفت؟ به شخصه فکر می‌کنم این‌طور نیست، اما بعد از اتفاقاتی که برای‌ام افتاد و یا تجارب و اوقاتی که با چند نفر به اشتراک گذاشتم، احساسات مبهمی برمن مستولی شد. بعضی مواقع حتی ورق برمی‌گشت.


این قضیه مرا عمیقاً به فکر فرو برد، چه‌چیزی باعث می‌شود ورق برگردد؟ چندبار باید قرارِ کافی شاپ یا شام یا یک نوشیدنی ساده را لغو کرد تا دوستی به اتمام برسد؟ پس از ازدست‌دادنِ چند اتفاق مهم، شخصی وادار به گفتن: (ما قبلاً دوست بودیم، دیگر نیستیم) می‌شود؟ احتمالاً کمتر از چیزی که فکر می‌کنیم. قال‌گذاشتن هم بهای خاص خود را دارد، اما اغلب وقتی متوجهِ اوضاع می‌شویم که دیگر دیر شده.

دوستی

اقداماتی برای زنده نگه داشتن دوستی ها

با درنظرداشتن این موارد، پیشنهاداتی برای افرادی که دنبال دوستی‌های پابرجا و نگه‌داری از آن‌ها هستند، دارم:

  • وقتی پای دوست پیداکردن به میان می‌آید، ناامید نشوید. به شخص مورد نظرتان بگوئید که برای‌اش احترام قائلید و ارزش و وجنات او را درک می‌کنید و دوست دارید تا بیشتر باهم وقت بگذرانید. اگر غیرمستقیم ابراز بی‌علایقگی کردند، اشکالی ندارد _ فقط به‌خاطر این‌که بقیه فکر نکنند شما برای ارتباط‌داشتن با ایشان زیادی مشتاقید، فرصت دوست‌یابی را از دست ندهید.
  • صمیمی باشید. با دوستان‌تان راجب مشکلات واقعی زندگی‌تان صحبت کنید و از آن‌ها هم این درخواست را داشته باشید. به‌جای این‌که به یک کافی شاپ یا رستوران بروید، آن‌هارا به خانه‌تان دعوت کنید. هدایای ارزشمند رد و بدل کنید. بخش بزرگی از دوستی، شامل درک‌کردن باطن افراد _ به شکل دوسویه _ است و این ارتباط، بدون اندکی آسیب‌پذیری ممکن نیست.
  • برای نه گفتن به افرادی که در اولویت‌بندی‌های‌تان جایی ندارند خجالت نکشید. شاید زننده به‌نظر بیاید، اما از اتلاف وقت هردوی‌تان جلوگیری می‌کند. این‌که تنها ادای دوست را دربیاورید و حمایت و پایبندی حقیقی را در خود جای ندهید، مهربانی نیست. به جای این‌که اطمینان بدهید ناهار یا شامی را با هم خواهید خورد و بعد برای‌اش بهانه‌تراشی کنید، وقت خود را برای دوستانی تقسیم کنید که می‌دانید مناسب‌تراند.
  • عمل متقابل را فراموش نکنید. اگر دوست شما همیشه برای وقت‌گذرانی پیش‌قدم می‌شود، این بار شما پیشنهاد برنامه‌ای مفرح را به او بدهید. ممکن است به‌خاطر مشکلات پیش‌بینی‌نشده و شرایط ناگهانی نتوانید به قرار ملاقات‌تان برسید، پس کسی که باید برای دفعۀ بعد برنامه‌ریزی کند و از اتفاق افتادن‌اش مطمئن شود، شما هستید.
  • برای کسانی که برای‌تان اهمیت دارند حضور به عمل برسانید. این حضور ممکن است حضور فیزیکی، یا در بعضی موارد تنها حمایت عاطفی باشد. بهانه برای اجتناب از این کار به وفور وجود دارد، اما اگر قرار است دائماً دوست خود را از اولویت‌های خود حذف کنید، درواقع پیغامی غیرمستقیم به او ارسال می‌شود _ این دوستی اهمیتی برای شما ندارد. دوستی باید مثل یک رود در جریان باشد و زحمت و حضورِ هر دو طرف را می‌طلبد.

هیچ‌کدام از دوستی‌های من یک‌طرفه نبود، چراکه شباهت و تناسبِ درخوری با یکدیگر داشتیم. دلیل دیگرش این است که ما، اولویت‌های همدیگر بودیم. وقتی گزینه‌های دیگری روی میز است _ که همیشۀ همیشه گزینه‌های دیگری روی میز وجود دارد _ اکثراً یکدیگر را انتخاب می‌کنیم. حتی اوقاتی بود که در اوج سختی، افرادی که دوست صمیمی محسوب نمی‌شدند، کنار من بودند و همین ها باعث شد تا عمق دوستی‌مان بیشتر شود.

دوستی

با استفاده از همین روش باعث شدم تا یک گروه، تبدیل به دوست های صمیمی هم شوند. وقتی تازه این گروه را شناختم، دو نفرشان به تازگی رابطۀ طولانی‌مدت خود را قطع کرده و در شرایط وحشتناکی بودند. همۀ ما درگیری‌های شدیدی داشتیم، با شغل‌مان، زندگی‌های‌مان و خلاصه همه‌چیز. اما وقتی کسی در گروهِ چت، ابراز ناامیدی می‌کرد یا مشکل‌اش را اعلام می‌کرد، تمام افراد برنامه‌های‌شان را لغو می‌کردند تا به صرف شام و نوشیدنی، حمایت خود را به آن شخص ارائه دهند. این خیلی ارزشمند است _ دانستنِ این‌که همیشه افرادی برای حمایت‌کردن از ما و تکیه‌کردن به ما وجود دارند.

این روابط بخش فوق العاده ای از زندگی من هستند، و ناگهانی به‌وجود نیامدند. به تدریج آن‌ها را ساختیم. پس دفعۀ بعد که بین رفتن و نرفتن به جمعی گیر کردید، یادتان باشد که بد یا خوب، این تصمیم روی رابطۀ شما تاثیر شگرفی می‌گذارد.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

اینکه در اولین قرار عاشقانه درباره چه چیزهایی صحبت کنید، می‌تواند کمی اعصاب‌خردکن باشد. در حالت ایده‌آل به راحتی با هم صحبت می‌کنید و همه چیز به خوبی پیش می‌رود اما گاهی باید نقشه متفاوتی داشته باشید تا تاثیر بهتری روی طرف مقابل بگذارید. این موضوع باعث می‌شود صحبت‌هایتان به سمت و سوی متفاوتی برود و نکات باارزشی را درباره شخصیت طرف مقابل متوجه شوید.

«سعی نکنید طرف مقابل را با داستان‌ها و حقایق عجیب و غریب درباره خودتان، تحت تاثیر قرار دهید. زیرا این روش معمولاً جواب نمی‌دهد. در عوض، باید یاد بگیرید که چگونه به صحبت‌های او گوش دهید و واکنش مناسب را داشته باشید. این کار باعث می‌شود که او احساس کند برایش ارزش قائل هستید و برای دیدار دوباره شما، اشتیاق خواهد داشت.»

شاید خیلی از افراد ندانند که در اولین قرار عاشقانه چه سوالاتی را مطرح کنند اما مطمئن باشید که حتی در اولین قرار، می‌توان سوالات خوبی پرسید که سطح عمیقی از شخصیت طرف مقابل را نشان می‌دهد. از سوالات شخصی یا غیرمعمولی دوری نکنید، به این دلیل که دقیقاً باید چنین سوالاتی را بپرسید.

«پرسیدن سوالاتی که شخصی‌تر هستند، نه‌تنها شما را به پاسخ بسیاری از سوالاتتان می‌رسانند، بلکه باعث می‌شوند که قرار شما نسبت به بیشتر قرارهای دیگر، متمایز باشد. همچنین طرف مقابل احساس ارتباط بهتری با شما می‌کند، چونکه شما سوالاتی برای شناخت بهتر او پرسیده‌اید و به سوالاتی کلی بسنده نکرده‎اید. بنابراین ارتباط را سریع‌تر ایجاد می‌کنید.»

اولین قرار عاشقانه

در ادامه ۷ سوال غیرمنتظره را آورده‌ایم که می‌توانید از آن‌ها در اولین ملاقات عاشقانه استفاده کنید. در ادامه همراه دانشگاه زندگی باشید.


۱ – رابطه تو با والدینت چطوره؟

پرسیدن اینکه رابطه طرف مقابل با والدینش چطور است، روشی عالی است برای کسانی که می‌خواهند درباره گذشته او اطلاعاتی کسب کنند و بدانند که او چگونه با سختی‌های زندگی کنار می‌آید. حتی پرسیدن درباره دوران کودکی در قرار اول، با اینکه خیلی عمیق به نظر می‌رسد، می‌تواند اطلاعات بسیاری را درباره طرف مقابل فاش کند.

 

۲ – دوستانت چطور تو رو توصیف می‌کنن؟

برخی اوقات پرسیدن درباره دیدگاه دیگران، می‌تواند به شناخت ما از طرف مقابل کمک کند. اینکه بپرسید دوستان آن فرد، چگونه توصیفش می‌کنند و درباره‌اش چه می‌گویند، می‌تواند بسیار مفید باشد. علاوه بر این، اطلاعاتی درباره دوستان او به دست می‌آورید که در نهایت، نشان‌دهنده بخشی از شخصیت و رفتارهای طرف مقابل است.

 

۳ – در رابطه به دنبال چه چیزی هستی؟

این سوال خیلی رک و راست است و شاید برای قرار اول نامناسب به نظر برسد. اما این سوال کمک می‌کند که عقاید و تفکرات طرف مقابل را به خوبی بشناسید و ببیند که آیا درباره رابطه هم‌عقیده هستید یا نه. پس می‌توانید خیلی واضح و در همان قرار اول، این سوال را بدون ترس و واهمه، مطرح کنید.

۴ – بهترین تعطیلاتی که در آن حضور داشتی، کدام بوده؟

این هم یک سوال عجیب است که می‌تواند اطلاعات بسیار خوبی را فاش کند. با پاسخ به این سوال، شما متوجه می‌شوید که طرف مقابل چه نظری درباره حس ماجراجویی دارد و چه کارهایی را عالی و استاندارد تلقی می‌کند.

اولین قرار عاشقانه

۵ – بزرگ‌ترین دستاورد تو در زندگی چه بوده؟

این سوال باعث می‌شود که اطلاعات بیشتری درباره آن فرد به دست آورید. این اطلاعات به پاسخی که فرد مقابل می‌دهد و همچنین نحوه پاسخگویی بستگی دارد. سالاما مارین که یک روان‌شناس است می‌گوید:


«سوال بزرگ‌ترین دستاوردت در زندگی چی بوده؟ سوالی خوب برای باز کردن صحبت و کشف چیزهایی درباره طرف مقابل است، بدون اینکه او قادر باشد از خودش بیش از حد تعریف کند.»

 

 

۶ – نظرت درباره ازدواج و همراه بودن با یک نفر چیه؟

باید مطمئن شوید که در این مسائل هم‌نظر هستید تا در آینده مشکلی نداشته باشید و بتوانید رابطه خود را بر پایه این تفکرات بنا کنید. با مطرح کردن این سوال، قادر خواهید بود آزادانه‌تر درباره وفاداری در روابط و تفکرات خودتان صحبت کنید و به درک مشترکی از مسائل برسید.

۷ – اگر یک قدرت فرابشری داشتی، آن قدرت چه بود؟

یک سوال احمقانه و در عین حال سرگرم‌کننده که پاسخ به این سوال می‌تواند خیلی مسائل را درباره شخصیت طرف مقابل مشخص کند. آیا برای پاسخ دادن مدت زمان زیادی نیاز دارد یا نمی‌تواند به درستی پاسخ دهد؟ آیا در پاسخ او به کمک به دیگران اشاره‌ای می‌شود؟ آیا قدرتی که انتخاب می‌کند خودخواهانه است؟ آیا پاسخی خلاقانه می‌دهد یا اینکه فقط درباره موضوعات معمولی صحبت کرده و از بحث خارج می‌شود؟

اولین قرار عاشقانه نباید همیشه رسمی و معمولی باشد. از پرسیدن سوالات عمیق از همان ابتدای کار، وحشت نداشته باشید. این کار شما باعث صرفه‌جویی در وقت می‌شود و قرار را از حالت معمولی خارج کرده و جالب‌تر می‌کند

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

فرض کنید ساعت ۷ صبح است و فرزند ده ساله شما باید ۱۵ دقیقه قبل از خواب بیدار می‌شده اما هنوز در رختخواب دراز کشیده است. اتوبوس مدرسه تا ده دقیقه دیگر حرکت می‌کند و تنها کسی که نگران این موضوع است و استرس دارد، شما هستید. بنابراین سعی می‌کنید آن‌ها را از رختخواب بیرون بکشید و تغذیه‌ای در کیفشان قرار دهید زیرا وقتی برای صبحانه خوردن باقی نمانده است. در این شرایط ممکن است به فرزند دیگر خود که هشت ساله است بگویید مسواک بزند اما او شما را نادیده بگیرد و با اسباب‌بازی‌ هایش سرگرم شود.

آیا این وضعیت برای شما هم پیش آمده؟ آیا برای رساندن به موقع کودکان به مدرسه، مشکل دارید؟ در ادامه ۷ نکته مهم را نوشته‌ایم تا شما بتوانید فرزندان خود را برای مدرسه رفتن، آماده کنید. با دانشگاه زندگی همراه شوید.

۱ – بیشتر کارها را از شب قبل انجام دهید

به کودکانتان بگویید قبل از خوابیدن لباس‌های خود را آماده کنند. حتی برخی بچه‌ها با لباس‌های مدرسه می‌خوابند تا صبح زحمت پوشیدن آن را نکشند! بطری آب و تغذیه را هم از شب قبل آماده کنید تا صبح با کمبود وقت مواجه نشوید. مطمئن شوید که کتاب‌ها در کیف هستند و تکالیف به طور کامل انجام شده‌اند. همچنین چیزهایی که برای رفتن به مدرسه نیاز است را آماده کنید مانند کفش‌ها که باید آن‌ها را جلوی در قرار دهید. بدین ترتیب وقت زیادی را ذخیره می‌کنید.

انجام تکالیف مدرسه

۲  به کودکان بگویید ساعتشان را روی زنگ قرار دهند

این موضوع به کودک شما کمک می‌کند مسئولیت‌پذیر شود و برای بیدار شدن به شما وابسته نباشد. قبل از خوابیدن، به فرزندتان گوشزد کنید که چه مدتی باید در رختخواب باقی بماند، چه زمانی برای صبحانه خوردن لازم است و چقدر زمان باید صرف لباس پوشیدن شود. این تمرینات، به کودکان نکاتی مهمی را درباره زمان یاد می‌دهد و آن‌ها متوجه می‌شوند که چقدر زمان برای آماده شدن و رفتن به مدرسه نیاز است. به کودکانتان یاد دهید که هر شب ساعتشان را روی زنگ قرار دهند و به این کار عادت کنند.

زنگ زدن ساعت کودک

۳  لیستی برای کارهای مورد نیاز تهیه کنید

بعضی بچه‌ها به یک یادآور تصویری نیاز دارند تا بفهمند که چه کاری را باید در صبح انجام دهند. تهیه یک لیست (تصاویر برای کودکانی که سواد خواندن ندارند) می‌تواند بسیار مفید باشد. کودکان این کارها را چک می‌کنند تا ببیند که آیا همه چیز را کامل انجام داده‌اند یا خیر. کارهایی مثل لباس پوشیدن، مسواک زدن دندان‌ها، خوردن صبحانه، شانه کردن مو و غیره را در این لیست قرار دهید. سعی کنید لیست را در مکانی مانند در اتاق یا آینه دستشویی قرار دهید تا برای کودک قابل دیدن باشد. امیدواریم این لیست به شما کمک کند تا از یادآوری مداوم کارها به فرزندتان خلاص شوید!

۴  جایزه و پاداشی برای آماده شدن به موقع در نظر بگیرید

برخی بچه‌ها برای بیدار شدن به موقع و رفتن به مدرسه، به جوایزی نیاز دارند که انگیزه آن‌ها را افزایش دهد. مثلاً می‌توانید بگویید که در صورت آماده شدن به موقع، یک بازی ویدیویی جدید یا ساعات اضافه تماشای تلویزیون را به دست خواهند آورد. این پاداش برای هر فرد متفاوت است و بهتر است بگذارید خود کودک آنچه را که دوست دارد، به عنوان جایزه انتخاب کند.

کمک به کودک در تکالیف

۵  مطمئن شوید بچه‌ها به موقع می‌خوابند

برای اینکه کودک بتواند صبح زود از خواب بیدار شود، باید به خوبی خوابیده باشد پس بهتر است زمان خاصی برای خاموش کردن چراغ و خوابیدن آن‌ها در نظر بگیرید. بیشتر کودکان به ۸ الی ۱۰ ساعت خواب شبانه نیاز دارند، پس مطمئن شوید که آن‌ها در ساعتی مناسب به خواب می‌روند. سعی کنید عواملی که حواس کودک را پرت می‌کنند، از آن‌ها دور کنید. مثل تلویزیون یا وسایل الکترونیکی دیگر. همچنین یک دوش آب گرم و قصه خواندن برای کودک، به خواب بهتر او کمک می‌کند.

 

۶ – با استفاده از تایمر، مفهوم زمان را به بچه‌ها یاد دهید

برخی بچه‎ها درک درستی از مفهوم ۱۵ یا ۳۰ دقیقه ندارند و نمی‌دانند که دقیقاً چقدر وقت خواهند داشت. برای یاد دادن مفهوم زمان به آن‌ها از یک تایمر استفاده کنید. بدین ترتیب آن‌ها متوجه می‌شوند که چقدر زمان برایشان باقی مانده و خواهند توانست زمان را بهتر درک کنند. در نتیجه به موقع برای رفتن به مدرسه آماده می‌شوند.

 

۷  اجازه دهید عواقب طبیعی اتفاق بیفتند

اگر بچه شما به دلیل تنبلی یا کند بودن در آماده شدن، اتوبوس مدرسه را از دست داد، اجازه دهید با عواقب طبیعی این موضوع مواجه شود. اگر خانه شما نزدیک مدرسه است، بگذارید که او پیاده یا با دوچرخه مسیر را طی کند. والدین همیشه می‌خواهند از بچه‌های خود مراقبت کنند و تحمل دیدن سختی و ناراحتی آن‌ها را ندارند، اما بعضی وقت‌ها بهتر است آن‌ها با نتایج و عواقب کارهایشان مواجه شوند. یعنی اگر فرزندتان از اتوبوس جا ماند، لازم نیست به سرعت او را برسانید. البته در این شرایط باید مطمئن شوید که او قادر است خودش به راحتی و بدون هیچ خطری به مدرسه برسد.

اجازه دهید این نتایج باعث ‌شود که کودک درس بگیرد و دفعه بعد، مسئولیت‌ اشتباه خود را بپذیرد.

صبح زود و رساندن به موقع کودکان به مدرسه می‌تواند برای بسیاری از خانواده‌ها پر از اضطراب و استرس باشد زیرا کار زیادی را باید در زمانی کوتاه انجام دهند. بیدار کردن بچه‌ها و آماده کردنشان، کار ساده‌ای نیست. با این وجود، شما می‌توانید کمی مسئولیت‌پذیری را به آن‌ها بیاموزید. نتایج و عواقب طبیعی کارها باعث می‌شوند که کودک خودش از خواب بیدار و زودتر برای رفتن به مدرسه آماده شود.

مقالات بیشتر سخنرانی و فن بیان را کلیک کنید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

آیا تماشای دعوای والدین بر کودکان تاثیر می‌گذارد؟

به همان شکلی که یک بچه ۹ ساله روی پله‌ها بالا و پایین می‌پرد، از پله‌ها پایین می‌رفتم. تا اینکه وارد وارد آشپزخانه شدم و دیدم که والدینم در حال دعوا کردن هستند. و این موضوع ضربه بزرگی به من وارد کرد.

والدینم هیچ وقت با هم جر و بحث و دعوا نمی‌کردند، یا حداقل اختلافات خود را دور از چشم و گوش من نگه می‌داشتند. کوچک‌ترین فرزند خانواده بودم و اصلاً از تنش‌ میان والدین خود اطلاعی نداشتم.

در ذهن من، آن‌ها هیچ وقت اختلافی با هم نداشتند، بنابراین دیدن دعوای آن‌ها ضربه بسیار بزرگی برایم بود. در این شرایط، حس بدی در شکمم داشتم و از نظر جسمی احساس بیماری می‌کردم. دعوای بلند و شدیدی بود و برای اولین بار آن را می‌دیدم.

پدرم معمولاً آدم خیلی ساکت و آرامی بود اما در دعوا، بسیار عصبانی و پرسر و صدا به نظر می‌رسید. مادر مهربانم نیز مانند قبل نبود و رفتارش تغییر کرده بود. من متقاعد شده بودم که این پایان ماجراست و بعد از این، شاهد جدایی آن‌ها خواهم بود. بعد از دعوا، احتمالاً پدرم را ماهی یک بار می‌بینم. مادرم هم رفتار خوبی با من نخواهد داشت چونکه وارد دعوا شده بودم و آن را بدتر کردم.

این نخستین باری بود که دعوای والدین خود را می‌دیدم. حتی یک کلمه از آن را نشنیدم و فقط به زبان بدن آن‌ها نگاه می‌کردم. لحن شدید و نامناسب و فضای بد آن را حس کردم. هر زمان آن‌ها را عصبانی می‌دیدم، در گوشه ذهنم تصور می‌کردم که آن‌ها جدا خواهند شد و به زودی خانواده ما از هم می‌پاشد. اما والدینم ۴۷ با هم زندگی کردند و معلوم شد تمام تفکرات آن زمانم اشتباه بوده است.

دعوای والدین

رابطه شکننده

حالا به خودم و ازدواج ۱۲ ساله‌ام نگاه می‌کنم. دو بچه ۴ ساله و ۱ ساله دارم. رابطه ما به عنوان والدین، شکننده است. بسیار خسته می‌شویم و بیشتر از آنچه می‌خواهیم، مشغول دعوا و نزاع کردن هستیم. به این دلیل که پدر و مادر بودن مسئولیت سنگینی است و صبر و تحمل را کاهش می‌دهد.

نگرانی من این است که فرزندانم با دیدن این دعواها چگونه تحت تاثیر قرار می‌گیرند؟ اگر یک جر و بحث که در کودکی میان والدینم مشاهده کردم، این چنین روی من تاثیر گذاشته، دعواهای کوچک اما مداوم با همسرم چگونه بر فرزندان خودم تاثیر خواهد گذاشت؟ این موضوع ممکن است نگرانی خیلی از والدین باشد. لورا فولی که یک کارشناس مسائل اجتماعی است، به این نگرانی‌ها پاسخ داده است. او می‌گوید:

«بسیاری از تحقیقات نشان‌ می‌دهند که رابطه مستقیمی میان دعوای والدین و مشکلات ذهنی و جسمی کودکان وجود دارد. برخی از این مشکلات احتمالی که در اثر تماشای دعوای والدین ایجاد می‌شوند، مربوط به توسعه مهارت‌های اجتماعی هستند. می‌توان به افسردگی، رفتار ضد اجتماع و اضطراب و پرخاشگری اشاره کرد.»

 

دعوای والدین

 

دعوا و برخورد

جر و بحث‌های ما معمولاً در حد بالا بردن صدا و خسته و اذیت کردن یکدیگر است. همچنین یکدیگر را بخاطر نحوه انجام وظایف والدینی، اذیت می‌کنیم. در کل می‌توان گفت که حس منفی شدیدی نسبت به طرف مقابل وجود ندارد.

برخی اوقات ساکت می‌مانم و جر و بحث را برای بعداً نگه می‌دارم اما این موضوع در چشمانم مشخص است. برخی کارشناسان می‌گویند که همین دعواهای ساکت که برای زمان دیگری نگه داشته می‌شوند، مخرب هستند. ما فکر می‌کنیم اینکه دعواها را برای بعد و دور از چشم بچه‌ها نگه داریم، خیلی عالی است. اما بچه‌ها از نوعی حس تلپاتیک برخوردار هستند و تنش را به خوبی حس می‌کنند.

دو واقع مرز باریکی میان یک دعوای واقعی و اختلاف عقیده وجود دارد. موضوعی که باعث تفاوت دعوا و اختلاف عقیده می‌شود، لحن و نحوه صحبت کردن است. تحقیقات نشان می‌دهد که حتی نوزادان ۶ ماهه، قادر هستند علائم جر و بحث را تشخیص داده و دچار نوعی از استرس در مغز شوند. دعوا کردن، حس امنیت خانه را از بین می‌برد و مشکلات احساسی به وجود می‌آورد. البته اختلاف عقیده در مقابل بچه‌ها می‌تواند تاثیرات مثبتی داشته باشد زیرا آن‌ها یاد می‌گیرند که در جامعه نظر خود را ارائه دهند.

صحبت یا اگر متعادل باشند و بار احساسی منفی نداشته باشند، مانند یک تکنیک درسی هستند. می‌توانید به کودکان خود بیاموزید که موضوع اختلاف، عادی است و نباید نگران آن باشند. مثلاً اینکه والدین نیازهای متفاوتی داشته باشند یا از دست هم عصبانی شوند، عادی است اما آزار دادن یکدیگر درست نیست. بسیار مهم است که مسئولیت احساسات خود را بپذیرید و اگر باعث رنجش خاطر شخصی شده‌اید، از او عذرخواهی کنید.

کودکان با آن چشمان و گوش‌های کوچکشان، همه چیز را می‌بینند و می‌شنوند. پس دعوای والدین اینکه بخواهید به عنوان والدین، یکدیگر را سرزنش کنید، کار خطایی است. کودکی که این اختلافات را مشاهده می‌کند، یاد می‌گیرد که آسیب‌پذیر بودن یک موضوع عادی است. شما باید کاملاً مراقب باشید که چه می‌گویید و چگونه احساسات را بیان می‌کنید.

سخنرانی و فن بیان را اینجا بیاموزید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

داشتن یک همراه و شریک زندگی که عزت نفس پایین دارد، می‌تواند موضوعی آزاردهنده باشد مخصوصاً زمانی که آن افراد درباره خود و توانایی‌هایشان مطمئن نیستند. در ادامه همراه دانشگاه زندگی باشید و این نکات را به کار بگیرید تا بتوانید عزت نفس شریک خود را افزایش دهید.

از شریک زندگی خود تعریف کنید

هر زمان که این شانس را به دست آوردید، نزد دوستان و خانواده خود از شریک زندگی‌تان تعریف کنید و فرقی هم نمی‌کند که او همراه شما باشد یا حاضر نباشد. این موضوع به شدت کمک می‌کند که عزت نفس شریک شما بالا برود و علاوه بر آن، مزیت‌های دیگری هم دارد. در واقع باعث می‌شود جایگاه شریک شما نزد خانواده و دوستان‌تان بالاتر رود. بنابراین آن فرد به احساس خوبی درباره خودش، دست می‌یابد.

از شریک زندگی خود تعریف کنید

هوای او را در هر شرایطی داشته باشید

این موضوع که بتوانید همیشه هوای شریک خود را داشته باشید، در بالا بردن اعتماد به نفس بسیار اساسی و مهم است. شما باید به او قول دهید که همیشه دوستش خواهید داشت و از او حمایت می‌کنید. خیلی مهم است که بتوانید به شریک خود عشق بورزید و قبولش کنید.

 

به جای «تو» از «من» استفاده کنید

به کار بردن «من» در یک رابطه می‌تواند بسیار تاثیرگذار و حیاتی باشد. منظور این است که به جای سرزنش کردن شریک زندگی، احساسات خود را درباره مسائل بیان کنید. برای مثال می‌توان گفت «من بخاطر مشکلات حساب بانکی‌مان نگران هستم» یا «اگر بودجه‌ای مشترک برای پرداخت قبوض کنار بگذاریم، من کمتر نگران می‌شوم». همان‌طور که مشاهده کردید در این جملات از «من» استفاده شده بود اما اگر بخواهید شریک‌تان را سرزنش کنید چنین جملاتی به کار خواهید برد که باعث عزت نفس پایین می‌شوند: «تو خیلی پول خرج می‌کنی» یا «تو داری همه دارایی ما رو هدر می‌دی»

 

تحسین کنید

سعی کنید همیشه شریک خود را در موقعیت‌های مختلف، تحسین کنید. اگر شریکتان از ظاهر یا پوشش خود گله‌مند و ناراضی است، به او بگویید که خیلی خوب به نظر می‌رسد. این تحسین کردن، تاثیر مناسبی بر نگرش آن‌ها خواهد گذاشت. به دنبال هر چیزی که درباره شریکتان دوست دارید، باشید. حتی اگر این موارد دستاوردهای کوچکی باشند، اشکالی ندارد و مهم این است که احساسات خود را به زبان آورید. ممکن است کمی زمان ببرد اما تحسین افراد، تاثیر مثبتی بر روحیه و عزت نفس آن‌ها خواهد داشت.

همسرتان را تحسین کنید

عصبانی نشوید

برخی اوقات دشوار است که با چنین فردی (فردی با عزت نفس کم) زندگی کنید. به جای عصبانی شدن از دست آن‌ها، بر روی نقاط قوتشان تمرکز کنید. اگر نشان دهید که بخاطر عزت نفس پایین و اینکه شریکتان به خودش باور ندارد، عصبانی هستید، ممکن است تاثیر مخربی بر روی او بگذارید. به طوریکه این احتمال وجود دارد آن فرد فکر کند که به اندازه کافی خوب نیست.

 

به حرفشان گوش دهید

هرگز پس از شنیدن سخنان شریکتان درباره خودش، او را مورد قضاوت قرار ندهید. فقط گوش کنید. شاید کاملاً متوجه منظور آن‌ها نشوید اما همین گوش دادن، می‌تواند بسیار ارزشمند باشد و باعث شود که آن‌ها احساس امنیت و حمایت کنند. قرار نیست با آن‌ها هم عقیده باشید، فقط کافی است که تمام توجه خود را به طرف مقابل اختصاص دهید و اجازه دهید آزادانه سخن بگوید.

به همسرتان گوش کنید

مراقبت سخنان خودتان باشید

افرادی که از مشکل عزت نفس پایین رنج می‌برند، می‌توانند بسیار شکننده و احساساتی باشند. بنابراین زمانی که سخنان منفی می‌شوند، روحیه خود را از دست می‌دهند. حتی کوچک‌ترین چیزهایی که می‌گویید، می‌تواند معنا و مفهوم دیگری برای این افراد داشته باشد. پس باید حواستان باشد که قبل از سخن گفتن، فکر کنید زیرا ممکن است از حرف‌هایتان برداشت دیگری کنند که در نهایت به رابطه شما صدمه بزند.

 

شرکت دادن این افراد در فعالیت‌ها

سعی کنید شریک خود را در فعالیت‌های مختلف با خود و دوستانتان، شرکت دهید. اگر می‌بینید که در فعالیت‌ها شرکت نمی‌کنند ممکن است بخاطر این باشد که دلشان می‌خواهد اما از عملکرد خود مطمئن نیستند. از آن‌ها حمایت کنید و مشوق‌شان در این راه باشید.

 

شخصیت دفاعی آن‌ها را بپذیرید

ممکن است شریک زندگی شما بیش از حد احساساتی و دفاعی باشد. این موضوع برای فردی که عزت نفس کم دارد، کاملاً عادی است. این افراد معمولاً زمانی که حس کنند به نحوی مورد حمله قرار گرفته‌اند و طرف مقابل دارد ارزش آن‌ها پایین می‌آورد، به سرعت واکنش نشان می‌دهند. پس این موضوع را بپذیرید و بدانید که شریک شما، احساسات شکننده‌ای دارد. حالت دفاعی فقط برای این است که آسیب‌پذیری خود را جبران کنند. شما به عنوان شریک زندگی، می‌توانید به طرف مقابل کمک کنید تا عزت نفس خود را بهتر کند.

سخنرانی و فن بیان را اینجا بخوانید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

نمی‌دانیم تا به حال طعم متفاوت سخنرانی‌های طولانی را که از یکی دو ساعت بیش‌تر طول می‌کشند و گاهی با وقفه‌های یکی دو ساعته، بیش از پنج شش ساعت به طول می‌انجامند را چشیده‌اید یا نه؛ اما مطمئن هستیم که با چالش‌های پیش رو یک سخنران برای برگزاری و هدایت یک نطق موفق در طول دوره‌های آموزشی و امثال آن که یکی دو روز طول می‌کشند آشنایی دارید. مثلا:

  1. یک سخنران برای یک سخنرانی طولانی مدت به آمادگی کامل و فراوانی نیاز دارد
  2. سخنرانی‌های طولانی‌تر توام با خستگی، فرسودگی و ستوه مخاطب و سخنران همراه هستند که این موضوع هدایت سخنرانی را با مشکلاتی رو به رو می‌کند
  3. سخنران برای حفظ علاقه و اشتیاق مخاطبان در طول سخنرانی‌های یک روزه به پویایی در ارائه سخنرانی و تکنیک‌های متنوع فن بیان نیاز دارد

نکات کلیدی برای نطق موفق در سخنرانی‌های یک روزه

واضح است تنها سخنرانی می‌تواند نطق موفق و کاملی در سخنرانی‌های یک روزه داشته باشد که بتواند بر تمام این چالش‌ها غلبه کند. غلبه کردن بر این چالش‌ها نیز نیازمند سرمایه‌گذاری زمان و انرژی زیادی توسط سخنران است و همین موضوع باعث می‌شود بسیاری از سخنرانان از برگزاری دوره‌های یک روزه انصراف دهند و به همان دوره‌های کوتاه مدت بسنده کنند. با این حال هنوز هم برگزاری سخنرانی‌های چند روزه رویا نیست و می‌توان با ترفندهای خاصی آن را با موفقیت برگزار کرد.

نکاتی که در ادامه می‌خوانید به نطق موفق در سخنرانی‌های طولانی‌تر مثل دوره‌های آموزشی، کنگره‌ها و کنفرانس‌ها کمک می‌کنند.

نکات کلیدی برای نطق موفق در سخنرانی‌های یک روزه

در سخنرانی‌های یک روزه همه چیز فرق می‌کند. از همان ابتدا و زمانی که در حال تنظیم نحوه معرفی سخنران هنگام نوشتن متن سخنرانیهستیم تا زمانی که در پایان روز با شرکت‌کنندگان خداحافظی می‌کنید. هیچ چیز در سخنرانی طولانی به سرعت سخنرانی معمولی پیش نمی‌رود .از این رو برای ارائه یک نطق موفق در سخنرانی‌های طولانی به عناصر دیگری نیاز داریم:

  1. شناخت مواد و ابزار سخنرانی به صورت دقیق: دانش سخنران باید با وسعت سخنرانی و زمانی که قرار است سخنرانی کند تطابق داشته باشد
  2. ارائه پویا و فعال: سخنران باید در طول سخنرانی‌های طولانی صدایی رسا، صراحت کلام و انرژی فراوان داشته باشد، غالبا لبخند بزند و گاهی نیز برای ارائه فعال با مخاطبان بخندد
  3. تنوع تکنیک‌های ارائه محتوا: برای انتقال یک مفهوم ساده راهکارهای متنوعی وجود دارد. از روش مرسوم سخنرانی، داستان‌سرایی، پخش ویدیو، بحث‌های گروهی و سایر مواردی که قبلا نیز در بحث پشتیبانی از ایده‌ها در سخنرانی بدان اشاره شد
  4. محتوا بصری باکیفیت: بخش مهمی که از مطلب اصلی حمایت می‌کند تصاویر و ویدیوهای باکیفیتی است که در طول سخنرانی و توام با متن عرضه می‌شوند

نکات کلیدی برای نطق موفق در سخنرانی‌های یک روزه

بایدها و نبایدها پیش از شروع سخنرانی

در سخنرانی‌های طولانی که قرار است یک روز به طول بینجامد معمولا زودتر از همیشه حاضر شوید. اگر قرار است در سالن‌های متعدی سخنرانی داشته باشید جزئیاتی مثل نحوه اتصال به وای فای یا خاموش و روشن کردن تجهیزات را بپرسید. حضور با لبخند پیش از حضور مخاطبان در سالن سخنرانی شروع قدرتمندی برای یک سخنران است.

پیش‌نیازهای یک شروع یک سخنرانی طولانی قدرتمند

لازمه یک نطق موفق لوازم و تمهیداتی است که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

خودتان را با لبخند معرفی کنید

بهترین حالت این است که مخاطب به محض ورود به سالن سخنرانی با چهره خندانی رو به رو شود که در انتظار حضور او بوده است. پیش از شروع سخنرانی اسم خودتان را با صدای بلند و به صورت واضح اعلام کنید. اما آیا ذکر اسم و فامیل مهم است؟!

برای یک ارتباط دو طرفه قطعا مهم است. مخاطبان برای سوال پرسیدن نیاز دارند شما را با اسم یا شهرتتان مورد خطاب قرار دهند!

به محض شروع سخنرانی به معرفی برند یا محصولات خود نپردازید!

از گذشته تا کنون یکی از روش‌های شناخته شده برای این که از همان اول مخاطبان با درجه اعتبار و دانش سخنران آشنا شوند ذکر بیوگرافی علمی می‌باشد. در این بین برخی به معرفی برند، محصولات یا خدمات خود نیز می‌پردازند و به این روش و به خیال خودشان با یک تیر دو نشان زده‌اند!

توصیه می‌کنیم این بخش را به میانه سخنرانی و زمانی که اعتماد و صمیمیت کافی بین شما و مخاطبان ایجاد شد موکول کنید.

نکات کلیدی برای نطق موفق در سخنرانی‌های یک روزه

با داستان شروع کنید و علت تمایل خود را به آن داستان ذکر کنید

موضوع سخنرانی چیست؟ اگر قرار است سخنرانی را با یک داستان شروع کنید یک ایده جالب نمایش تصویر یا عکسی مربوط به آن داستان و لحظه وقوع حادثه است. مثل لحظه ویران شدن یک منطقه خاص بر اثر زلزله در کنفرانسی که موضوع اصلی آن بررسی آسیب‌ و تخریب‌های ناشی از زلزله یا سایر بلایای طبیعی است.

چنین شروعی از دیدگاه مختلف برای شروع قدرتمند یک سخنرانی یا نطق موفق به چند دلیل بهترین گزینه پیش روی هر سخنران است:

  1. داستان‌ها اگر طبق تجربه شخصی باشند معرفی‌نامه خوبی از سخنران برای مخاطبانی هستند که هرگز پیش از این با سخنران ملاقاتی نداشته‌اند
  2. داستان‌ها به شکل عجیبی قابل‌فهم‌تر و دلچسب‌تر هستند و عموما برای تفهیم مطالبی که دشوار به نظر می‌رسند ابزار خوبی هستند
  3. داستان‌سرایی بهانه خوبی است تا از مخاطبان بخواهیم تجربیات مشترک خود را با سایرین در میان گذاشته و به این ترتیب زمینه گرفتن بازخورد از مخاطب فراهم می‌گردد

تکنیک‌های ارائه مطالب در سخنرانی‌های یک‌ روزه و بیش‌تر

برای ارائه نطق موفق در سخنرانی طولانی هم نظیر مراحل پیش از شروع و شروع سخنرانی تکنیک‌های ویژه‌ای برای سخنرانان داریم که قبلا هم در سایر مطالب دانشگاه زندگی به آن‌ها اشاره کرده بودیم:

ترک تریبون و پرسه روی صحنه سخنرانی

مشکلی ندارد اگر بخواهید از پشت تریبون سخنرانی کنید؛ اما خودتان را به این ستون خشک و بی‌روح غل و زنجیر نکنید! ارتباط با مخاطبان از پس هر نوع سد یا مانعی نظیر تریبون دشوار است. به علاوه تماس چشمی از پشت تریبون تنها به جمعیت رو به رو تریبون محدود می‌شود؛ حتی اگر بخواهید یا تلاش کنید سرتان را به جهات مختلف بچرخانید.

مقالات بیشتر سخنرانی و فن بیان را کلیک کنید

  • سکینه اوجی