مهارت های زندگی

مقالات کاربردی مهارت های زندگی

مهارت های زندگی

مقالات کاربردی مهارت های زندگی

  • ۰
  • ۰

اگر حریم ­شخصی مهم­ترین چیز در زندگیِ ­اجتماعی ما نباشد، قطعا در زمرۀ مهم­ترین ها قرار خواهد گرفت. در این مقاله قرار است به­صورت خلاصه حریم شخصی را تعریف کنیم، مروری بر انواعِ آن داشته­ باشیم، و نحوۀ حفظِ آن را یادبگیریم.

 

حریم­ شخصی چیست؟

حریم، یا حریم ­شخصی می­تواند به ­عنوان نوعی سپر یا محافظ برای شما درنظر گرفته­ شود. این محافظ، مرزی­ است که شما میان خود و دیگران قائل می­شوید تا از آنها متمایز باشید و همچنین از نفوذ آن­ها در امان باشید.

حریم­های ­شخصی به­ طور معمول در دو طبقۀ ذهنی و فیزیکی دسته ­بندی می­شوند.

  • حریم ­شخصیِ فیزیکی در واقع خصوصیات­ جسمی شما را در بر می­گیرد، برای مثال، بدن شما، دارائی و مدارک شما. مثلاً شما اجازه می­دهید معشوقه­ تان شما را ببوسد یا دستان­ شما را بگیرد، اما اگر یک غریبه بخواهد این­کار را بکند، قطعا این را تحتِ عنوانِ نوعی تجاوز به جسم و حریمِ جنسی­تان درنظر خواهیدگرفت.
  • حریم­ شخصیِ­ ذهنی (گاهاً ممکن است به احساسات، روان، فکر یا بُعد روحانی شما مربوط شود) درواقع به بُعدِ روانی شما برمی­گردد، برای ­مثال، تفکرات، احساسات، و باورها. این­ نوع از حریم، نشان از آن دارد که چه ­مقدار تحت تاثیرِ احساسات، عقاید، انتظارات و نظرِ بقیه هستید.

در رده ­بندی دیگری از حریم ­شخصی، کیفیت و قدرتِ حریمِ یک شخص مدنظر است، که عموماً در چهار رده مشهود هستند.

حریم شخصی

  • سست:

  • افرادی که در طبقۀ حریم ­شخصیِ سست قرار می­گیرند، توانایی تشخیص این­که کجا و در چه مقداری باید حریم­ شخصی خود را حفظ کنند، ندارند. این اشخاص بی­درنگ نظر و عقاید بقیه را تایید و قبول می­کنند، و یا به ­شکلی افراط­ گونه درگیرِ زندگیِ بقیه می­شوند. چراکه حریم­ شخصیِ آن­ها  به­ شدت سست و هم­چنین برای­شان تعریف­ نشده باقی­مانده. این افراد مستعدِ تحریک­ پذیریِ بالا هستند.

 

  • سفت­ و سخت:

  • این نوع حریم ­شخصی دقیقاً نقطۀ ­مقابلِ مورد اول است. به­ طوری که افرادِ این­ رده، به سختی خودشان را از بقیه جدا می­کنند و ارتباط با آن­ها تقریباً غیرممکن است. فاصله­ ای که این افراد با بقیه حفظ می­کنند به شدت زیاد است و مشکلاتی در خصوصِ درد و دل کردن با دیگران، نشان ­دادنِ احساسات، و برقراری رابطه­ های عمیق دارند.

 

  • اسفنجی:

  • این رده، ترکیبی از دو موردِ قبلی ­است. فردی با این ­نوع از حریم­ شخصی، دربارۀ این­که چطور فعل ­و انفعالات اجتماعی خود را مدیریت کند مطمئن نیست­ و دائماً بین سفت­ و­ سخت بودن و سست بودن تاب می­خورد.

 

 

  • انعطاف ­پذیر:

  • این­نوع­هم شباهت زیادی به اسفنجی دارد، اما اختلافِ­ کلیدی آن­ها در این­ است­ که، فرد روی اعمالِ­ خویش کنترل و آگاهیِ بیش­تری دارد. این قشر می­توانند بهتر بقیه را درک ­کنند و اعتماد به ­نفس بیش­تری دارند، به­ همین­ سبب، حریم­ شخصیِ­ آن­ها سالم و منطقی­ است، و بسته به شرایطی که درآن قرار دارند، تغییر می­کنند.

 

چرا داشتنِ حریم­ شخصیِ سالم یک ضرورت محسوب می­شود؟

داشتن حریم­ شخصی دو هدف را دربرمی­گیرد. اول این­که، حضور آن­ها سببِ محافظتِ شما از گزندِ تخطی­های دیگران است. و دوم، این­که به شما یادآوری­ کنند تا به حریم ­شخصی دیگران نیز تجاوز نکنید.

داشتنِ نوعی حریم­ شخصیِ­ سالم، بیان­گرِ این ­است که شما خواستارِ تعیین حدود و مرز برای مسائلی هستید که نمی­خواهید بقیه درآن دخالت کنند (دقت کنید، سالم!) که در این­صورت نه­ کسی تواناییِ تخطی به حقوق شمارا دارد، و نه این اجازه را به شما می­دهد.

این حدودها مارا از سوءاستفاده، استثمار، کنترل ­شدن توسطِ دیگران، و دیگر اشکالِ تجاوز حفظ می­کند. و بدینسان، توجه و احترام به حریم ­شخصیِ­ سالمِ بقیۀ مردم نیز،  باعث می­شود تا کاملاً اخلاقی و منصفانه رفتارکنیم.

مفهومِ حریم­ شخصی می­تواند رابطۀ به­ شدت نزدیکی با یک ­سری از مفاهیم روانی، فلسفی و اجتماعی داشته­ باشد. مفاهیمی همچون: هویت، احترام­ به ­نفس، رابطه، اخلاق، جامعه، عدالت، دفاع ­از نفس، سیاست و غیره.

مقدمه ­ای بر مسئلۀ حریم­ شخصی و دلیلِ ضرورت آن

درک ما از حریم­ شخصی چگونه شکل می­گیرد؟

اهمیتی ندارد اگر در این زمینه تحصیلات و مطالعاتی داشته­ باشیم یا خیر. درهرحال، همۀ ما درکی از مفاهیمِ خود، دیگری، و بستر ارتباطِ این­ دو داریم. بعضی ­افراد ممکن­ است حتی تا به­ حال اسمِ حریم­ شخصی به گوش­شان نخورده ­باشد. اما هنوز هم، آگاهانه یا ناآگاهانه، این درکِ خود را در فعل­ و انفعالات اجتماعی یا روابط­شان اعمال می­کنند.

فهمِ هرکس از حریم­ شخصی متفاوت است. همۀ ما بسته به طبیعت و تجربیاتِ اولیه ­مان، آن­هارا می­آموزیم. راز این­که چطور یک­ شخص راجب حریم­ شخصی یادمی­گیرد، در موارد زیر است:

  • ارتباطاتِ­ ابتدائیِ زمان کودکی با اطرافیان:

  • این مفهوم، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ­ها، بزرگ­ترها، اعضای­ خانواده، معلم­ها، روحانیون، و تمام افرادی می­شود که وقتی کوچک و تاثیرپذیر و وابسته بودید، قادر به نفوذ روی شما بوده ­اند را در برمی­گیرد. این ارتباطات مانند کاربنی برای ارتباطات آینده می­باشند و محرک­هایی را پایه­ گذاری می­کنند که بعدها نیز در روابط­تان خواستارشان هستید.

 

  • فضای اجتماعیِ دوران ­کودکی:

  • که شاملِ مدرسه، جمعِ هم سن ­و­ سالان، دوستان و آشنایان، مسجد، سرگرمی­هایی هم­چون باشگاه و کلاس­های ­تابستانی و غیره می­شود. این مثال­ها همچنین عناصر مهمی در رابطه با فعل­ و انفعالاتِ اجتماعی ­ای که فرد در کودکی داشته نیز به ­شمار می­روند.

 

 

  • اطلاعاتی که آموخته­ بودید:

  • این اطلاعات شامل پیام­هایی می­شوند که مردم، مخصوصاً اطرافیان شما در کودکی، تحت ­عنوانِ قابل ­قبول یا غیرقابل­ قبول، خوب یا بد، سالم یا ناسالم، و غیره به شما آموزش می­دادند. بسیاری از مردم با عقایدِ مسمومی بزرگ شده ­اند.

 

  • اطلاعاتی که برای شما در دسترس بوده:

  • یک ­بچه در آغاز هیچ چهارچوبی برای داوری و قضاوت ندارد. هرچیزی که تجربه ­کند، برای­ش عادی تلقی می­شود،  چرا که هیچ درکی از این­که چه چیزی سالم و مطلوب است، ندارد. اگرچه ممکن ­است زندگی خود و خانوادۀ خود را با زندگی دوستان­ش مقایسه کند، یا کتابی دراین ­باره بخواند یا الگوی بهتری را ببیند. تمامی این عوامل  می­توانند به درک و فهم­ اش از مفاهیمِ سالم و ناسالم کمک­ کنند.

به­ عنوان افرادی­ بالغ، اگر به خوب بودن اهمیت می­دهیم، باید ارزش­گذاری­ های­مان در خصوص حریم­ شخصی تغییر کند، نحوۀ تربیت خود را مورد بررسی دقیق قرار دهیم، و در صورت اشتباه آن را اصلاح کنیم و یادبگیریم تا حریم­ شخصیِ سالم­تری داشته ­باشیم.

مقالات بیشتر روانشناسی را اینجا بخوانید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

۷ نکته مهم برای رساندن به موقع کودکان به مدرسه

فرض کنید ساعت ۷ صبح است و فرزند ده ساله شما باید ۱۵ دقیقه قبل از خواب بیدار می‌شده اما هنوز در رختخواب دراز کشیده است. اتوبوس مدرسه تا ده دقیقه دیگر حرکت می‌کند و تنها کسی که نگران این موضوع است و استرس دارد، شما هستید. بنابراین سعی می‌کنید آن‌ها را از رختخواب بیرون بکشید و تغذیه‌ای در کیفشان قرار دهید زیرا وقتی برای صبحانه خوردن باقی نمانده است. در این شرایط ممکن است به فرزند دیگر خود که هشت ساله است بگویید مسواک بزند اما او شما را نادیده بگیرد و با اسباب‌بازی‌ هایش سرگرم شود.

آیا این وضعیت برای شما هم پیش آمده؟ آیا برای رساندن به موقع کودکان به مدرسه، مشکل دارید؟ در ادامه ۷ نکته مهم را نوشته‌ایم تا شما بتوانید فرزندان خود را برای مدرسه رفتن، آماده کنید. با دانشگاه زندگی همراه شوید.

۱ – بیشتر کارها را از شب قبل انجام دهید

به کودکانتان بگویید قبل از خوابیدن لباس‌های خود را آماده کنند. حتی برخی بچه‌ها با لباس‌های مدرسه می‌خوابند تا صبح زحمت پوشیدن آن را نکشند! بطری آب و تغذیه را هم از شب قبل آماده کنید تا صبح با کمبود وقت مواجه نشوید. مطمئن شوید که کتاب‌ها در کیف هستند و تکالیف به طور کامل انجام شده‌اند. همچنین چیزهایی که برای رفتن به مدرسه نیاز است را آماده کنید مانند کفش‌ها که باید آن‌ها را جلوی در قرار دهید. بدین ترتیب وقت زیادی را ذخیره می‌کنید.

انجام تکالیف مدرسه

۲  به کودکان بگویید ساعتشان را روی زنگ قرار دهند

این موضوع به کودک شما کمک می‌کند مسئولیت‌پذیر شود و برای بیدار شدن به شما وابسته نباشد. قبل از خوابیدن، به فرزندتان گوشزد کنید که چه مدتی باید در رختخواب باقی بماند، چه زمانی برای صبحانه خوردن لازم است و چقدر زمان باید صرف لباس پوشیدن شود. این تمرینات، به کودکان نکاتی مهمی را درباره زمان یاد می‌دهد و آن‌ها متوجه می‌شوند که چقدر زمان برای آماده شدن و رفتن به مدرسه نیاز است. به کودکانتان یاد دهید که هر شب ساعتشان را روی زنگ قرار دهند و به این کار عادت کنند.

زنگ زدن ساعت کودک

۳  لیستی برای کارهای مورد نیاز تهیه کنید

بعضی بچه‌ها به یک یادآور تصویری نیاز دارند تا بفهمند که چه کاری را باید در صبح انجام دهند. تهیه یک لیست (تصاویر برای کودکانی که سواد خواندن ندارند) می‌تواند بسیار مفید باشد. کودکان این کارها را چک می‌کنند تا ببیند که آیا همه چیز را کامل انجام داده‌اند یا خیر. کارهایی مثل لباس پوشیدن، مسواک زدن دندان‌ها، خوردن صبحانه، شانه کردن مو و غیره را در این لیست قرار دهید. سعی کنید لیست را در مکانی مانند در اتاق یا آینه دستشویی قرار دهید تا برای کودک قابل دیدن باشد. امیدواریم این لیست به شما کمک کند تا از یادآوری مداوم کارها به فرزندتان خلاص شوید!

۴  جایزه و پاداشی برای آماده شدن به موقع در نظر بگیرید

برخی بچه‌ها برای بیدار شدن به موقع و رفتن به مدرسه، به جوایزی نیاز دارند که انگیزه آن‌ها را افزایش دهد. مثلاً می‌توانید بگویید که در صورت آماده شدن به موقع، یک بازی ویدیویی جدید یا ساعات اضافه تماشای تلویزیون را به دست خواهند آورد. این پاداش برای هر فرد متفاوت است و بهتر است بگذارید خود کودک آنچه را که دوست دارد، به عنوان جایزه انتخاب کند.

کمک به کودک در تکالیف

۵  مطمئن شوید بچه‌ها به موقع می‌خوابند

برای اینکه کودک بتواند صبح زود از خواب بیدار شود، باید به خوبی خوابیده باشد پس بهتر است زمان خاصی برای خاموش کردن چراغ و خوابیدن آن‌ها در نظر بگیرید. بیشتر کودکان به ۸ الی ۱۰ ساعت خواب شبانه نیاز دارند، پس مطمئن شوید که آن‌ها در ساعتی مناسب به خواب می‌روند. سعی کنید عواملی که حواس کودک را پرت می‌کنند، از آن‌ها دور کنید. مثل تلویزیون یا وسایل الکترونیکی دیگر. همچنین یک دوش آب گرم و قصه خواندن برای کودک، به خواب بهتر او کمک می‌کند.

 

۶ – با استفاده از تایمر، مفهوم زمان را به بچه‌ها یاد دهید

برخی بچه‎ها درک درستی از مفهوم ۱۵ یا ۳۰ دقیقه ندارند و نمی‌دانند که دقیقاً چقدر وقت خواهند داشت. برای یاد دادن مفهوم زمان به آن‌ها از یک تایمر استفاده کنید. بدین ترتیب آن‌ها متوجه می‌شوند که چقدر زمان برایشان باقی مانده و خواهند توانست زمان را بهتر درک کنند. در نتیجه به موقع برای رفتن به مدرسه آماده می‌شوند.

 

۷  اجازه دهید عواقب طبیعی اتفاق بیفتند

اگر بچه شما به دلیل تنبلی یا کند بودن در آماده شدن، اتوبوس مدرسه را از دست داد، اجازه دهید با عواقب طبیعی این موضوع مواجه شود. اگر خانه شما نزدیک مدرسه است، بگذارید که او پیاده یا با دوچرخه مسیر را طی کند. والدین همیشه می‌خواهند از بچه‌های خود مراقبت کنند و تحمل دیدن سختی و ناراحتی آن‌ها را ندارند، اما بعضی وقت‌ها بهتر است آن‌ها با نتایج و عواقب کارهایشان مواجه شوند. یعنی اگر فرزندتان از اتوبوس جا ماند، لازم نیست به سرعت او را برسانید. البته در این شرایط باید مطمئن شوید که او قادر است خودش به راحتی و بدون هیچ خطری به مدرسه برسد.

اجازه دهید این نتایج باعث ‌شود که کودک درس بگیرد و دفعه بعد، مسئولیت‌ اشتباه خود را بپذیرد.

صبح زود و رساندن به موقع کودکان به مدرسه می‌تواند برای بسیاری از خانواده‌ها پر از اضطراب و استرس باشد زیرا کار زیادی را باید در زمانی کوتاه انجام دهند. بیدار کردن بچه‌ها و آماده کردنشان، کار ساده‌ای نیست. با این وجود، شما می‌توانید کمی مسئولیت‌پذیری را به آن‌ها بیاموزید. نتایج و عواقب طبیعی کارها باعث می‌شوند که کودک خودش از خواب بیدار و زودتر برای رفتن به مدرسه آماده شود.

مقالات روانشناسی را کلیک کنید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

به همان شکلی که یک بچه ۹ ساله روی پله‌ها بالا و پایین می‌پرد، از پله‌ها پایین می‌رفتم. تا اینکه وارد وارد آشپزخانه شدم و دیدم که والدینم در حال دعوا کردن هستند. و این موضوع ضربه بزرگی به من وارد کرد.

والدینم هیچ وقت با هم جر و بحث و دعوا نمی‌کردند، یا حداقل اختلافات خود را دور از چشم و گوش من نگه می‌داشتند. کوچک‌ترین فرزند خانواده بودم و اصلاً از تنش‌ میان والدین خود اطلاعی نداشتم.

در ذهن من، آن‌ها هیچ وقت اختلافی با هم نداشتند، بنابراین دیدن دعوای آن‌ها ضربه بسیار بزرگی برایم بود. در این شرایط، حس بدی در شکمم داشتم و از نظر جسمی احساس بیماری می‌کردم. دعوای بلند و شدیدی بود و برای اولین بار آن را می‌دیدم.

پدرم معمولاً آدم خیلی ساکت و آرامی بود اما در دعوا، بسیار عصبانی و پرسر و صدا به نظر می‌رسید. مادر مهربانم نیز مانند قبل نبود و رفتارش تغییر کرده بود. من متقاعد شده بودم که این پایان ماجراست و بعد از این، شاهد جدایی آن‌ها خواهم بود. بعد از دعوا، احتمالاً پدرم را ماهی یک بار می‌بینم. مادرم هم رفتار خوبی با من نخواهد داشت چونکه وارد دعوا شده بودم و آن را بدتر کردم.

این نخستین باری بود که دعوای والدین خود را می‌دیدم. حتی یک کلمه از آن را نشنیدم و فقط به زبان بدن آن‌ها نگاه می‌کردم. لحن شدید و نامناسب و فضای بد آن را حس کردم. هر زمان آن‌ها را عصبانی می‌دیدم، در گوشه ذهنم تصور می‌کردم که آن‌ها جدا خواهند شد و به زودی خانواده ما از هم می‌پاشد. اما والدینم ۴۷ با هم زندگی کردند و معلوم شد تمام تفکرات آن زمانم اشتباه بوده است.

دعوای والدین

رابطه شکننده

حالا به خودم و ازدواج ۱۲ ساله‌ام نگاه می‌کنم. دو بچه ۴ ساله و ۱ ساله دارم. رابطه ما به عنوان والدین، شکننده است. بسیار خسته می‌شویم و بیشتر از آنچه می‌خواهیم، مشغول دعوا و نزاع کردن هستیم. به این دلیل که پدر و مادر بودن مسئولیت سنگینی است و صبر و تحمل را کاهش می‌دهد.

نگرانی من این است که فرزندانم با دیدن این دعواها چگونه تحت تاثیر قرار می‌گیرند؟ اگر یک جر و بحث که در کودکی میان والدینم مشاهده کردم، این چنین روی من تاثیر گذاشته، دعواهای کوچک اما مداوم با همسرم چگونه بر فرزندان خودم تاثیر خواهد گذاشت؟ این موضوع ممکن است نگرانی خیلی از والدین باشد. لورا فولی که یک کارشناس مسائل اجتماعی است، به این نگرانی‌ها پاسخ داده است. او می‌گوید:

«بسیاری از تحقیقات نشان‌ می‌دهند که رابطه مستقیمی میان دعوای والدین و مشکلات ذهنی و جسمی کودکان وجود دارد. برخی از این مشکلات احتمالی که در اثر تماشای دعوای والدین ایجاد می‌شوند، مربوط به توسعه مهارت‌های اجتماعی هستند. می‌توان به افسردگی، رفتار ضد اجتماع و اضطراب و پرخاشگری اشاره کرد.»

 

دعوای والدین

 

دعوا و برخورد

جر و بحث‌های ما معمولاً در حد بالا بردن صدا و خسته و اذیت کردن یکدیگر است. همچنین یکدیگر را بخاطر نحوه انجام وظایف والدینی، اذیت می‌کنیم. در کل می‌توان گفت که حس منفی شدیدی نسبت به طرف مقابل وجود ندارد.

برخی اوقات ساکت می‌مانم و جر و بحث را برای بعداً نگه می‌دارم اما این موضوع در چشمانم مشخص است. برخی کارشناسان می‌گویند که همین دعواهای ساکت که برای زمان دیگری نگه داشته می‌شوند، مخرب هستند. ما فکر می‌کنیم اینکه دعواها را برای بعد و دور از چشم بچه‌ها نگه داریم، خیلی عالی است. اما بچه‌ها از نوعی حس تلپاتیک برخوردار هستند و تنش را به خوبی حس می‌کنند.

دو واقع مرز باریکی میان یک دعوای واقعی و اختلاف عقیده وجود دارد. موضوعی که باعث تفاوت دعوا و اختلاف عقیده می‌شود، لحن و نحوه صحبت کردن است. تحقیقات نشان می‌دهد که حتی نوزادان ۶ ماهه، قادر هستند علائم جر و بحث را تشخیص داده و دچار نوعی از استرس در مغز شوند. دعوا کردن، حس امنیت خانه را از بین می‌برد و مشکلات احساسی به وجود می‌آورد. البته اختلاف عقیده در مقابل بچه‌ها می‌تواند تاثیرات مثبتی داشته باشد زیرا آن‌ها یاد می‌گیرند که در جامعه نظر خود را ارائه دهند.

صحبت یا اگر متعادل باشند و بار احساسی منفی نداشته باشند، مانند یک تکنیک درسی هستند. می‌توانید به کودکان خود بیاموزید که موضوع اختلاف، عادی است و نباید نگران آن باشند. مثلاً اینکه والدین نیازهای متفاوتی داشته باشند یا از دست هم عصبانی شوند، عادی است اما آزار دادن یکدیگر درست نیست. بسیار مهم است که مسئولیت احساسات خود را بپذیرید و اگر باعث رنجش خاطر شخصی شده‌اید، از او عذرخواهی کنید.

کودکان با آن چشمان و گوش‌های کوچکشان، همه چیز را می‌بینند و می‌شنوند. پس دعوای والدین اینکه بخواهید به عنوان والدین، یکدیگر را سرزنش کنید، کار خطایی است. کودکی که این اختلافات را مشاهده می‌کند، یاد می‌گیرد که آسیب‌پذیر بودن یک موضوع عادی است. شما باید کاملاً مراقب باشید که چه می‌گویید و چگونه احساسات را بیان می‌کنید.

مهارت های زندگی را اینجا کلیک کنید.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

ممکن است زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره انتخاب غذای مناسب برای تغذیه بدن و ذهنتان کنید و به این دلیل که کاملا بین التهاب و افسردگی ارتباط مستقیم وجود دارد، می‌تواند به وسیله رژیم غذایی انتخاب شده شما تشدید و یا کاهش پیدا کند. علاوه بر این، یک برنامه غذای مغذی می‌تواند به کاهش بیماری‌هایی مانند بیماری‌های قلبی و عروقی، دیابت، برخی از انواع سرطان و پوکی استخوان کمک کند.

با این حال، ما همچنین به یک تعادل سالم از تجربیات برای تقویت سلامتی روان و تندرستی نیاز داریم. با در نظر داشتن این موضوع، پلاتر ذهن سالم توسط متخصصین حوزه روانشناسی بالینی و ذهن آگاهی ایجاد شد.

سلامتی روان

ذهن سالم محصول یکپارچگی است که عناصر مختلف سیستم مانند کارکرد مغز و روابط شما با دیگران را به همدیگر متصل می‌کند. برای رسیدن به سلامتی روان مطلوب، ما باید روابط اجتماعی و همچنین مغزمان را تغذیه کنیم. بنابراین، در پلاتر ذهن سالم، «مواد مغذی روزانه و ضروری ذهنی» برای ذهن سالم و تندرستی شامل موارد ذیل می‌باشند:

زمان تمرکز:

به دقت و مشتاقانه بر روی یک کار با یک هدف خاص در ذهنتان، تمرکز کنید. هدف این است که توجه دقیقی به آن داشته باشیم. برای مثال می‌توان به امتحان دادن، پر کردن جدول و یا خواندن یک کتابچه راهنمای دستورالعمل اشاره کرد. در دنیای امروزه که اطلاعات به سرعت برق و باد به سوی ما سرازیر هستند و ما هفت روش مختلف را در یک زمان به کار می‌گیریم، باید تلاش زیادی برای تمرین هنر تمرکز داشته باشیم.

زمان بازی:

بازیگوش، خودانگیز و مثل کودک باشید؛ تجربیات جدید را کشف کنید. گرگم به هوا بازی کردن، ساختن آهنگ، به گشت و گذار رفتن، رفتن به کلاس بداهه‌پردازی، و نقاشی یک تصویر، همه از فعالیت‌های زمان بازی هستند. بازی کردن جزء حیاتی سیر تکاملی کودک است و همچنین در انعطاف‌پذیری، خلاقیت و یادگیری مداوم ما بزرگسالان نقش بسزایی دارد. همچنین بازی کردن یک پادزهر قدرتمند برای استرس است.

زمان ارتباط برقرار کردن:

با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید و به دل طبیعت بروید. مثلا با بهترین دوستتان ناهار بخورید، با همسرتان در مورد چیزهای غیرمهم صحبت کنید و یا به تماشای غروب بنشینید. ارتباطات اجتماعی را می‌توان مانند نیازهای مهم و اساسی برای تندرستی‌مان مانند آب، غذا و پناهگاه، حیاتی و ضروری دانست.

سلامتی روان

زمان ورزش:

ترجیحا به روش ایروبیک مانند شنا، پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری ورزش کنید. یوگا، پیلاتس یا کلاس رقص، گزینه‌های دیگر هستند. وقتی ورزش می‌کنیم، متابولیسم کل بدن را افزایش می‌دهیم که عملکرد شناختی‌مان را بهبود می‎بخشد، عملکرد یادگیری و حافظه را تقویت می‌کند و می‌تواند استرس، اضطراب و افسردگی را کاهش دهد. ورزش منظم به حفظ انعطاف‌پذیری مغز کمک کرده و از تخریب مغز محافظت می‌کند.

زمان خلوت:

توجه خود را به سمت خود جلب کنید و به احساسات، افکار و احساسات بدنی که رخ می‌دهند توجه کنید. تمرین مدیتیشن‌های ذهن آگاهی در حالات نشسته، ایستاده، درازکش، یا پیاده‌روی نیز از حالات زمان خلوت در نظر گرفته می‌شوند. زمانی که مشغول انعکاس یا ذهن آگاهی هستیم، بخش استراحت (پاراسمپاتی) سیستم عصبی اتونومیک‌مان را فعال می‌کنیم که به ذهن و بدنمان کمک می‌کند تا به حالت تعادل برگشته و باعث بهبود سلامت روانی، عاطفی و فیزیکی شوند.

زمان استراحت ذهنی:

اجازه دهید که ذهنتان غیرفعال شده و آرام باشد. زمان استراحت را می‌توانیم به سادگی بدون هیچ برنامه‎ریزی قبلی انجام دهیم. نگران بودن و برنامه‌ریزی لیست کارهای فردا از زمان استراحت حساب نمی‌شوند. زمان استراحت، عدم فعالیت (در حالت بیداری) را با پذیرش آنچه کدام فعالیت ممکن است (یا ممکن نیست) به جای داشتن دستور کار پیشکش شود، شامل می شود. معمولا افکار یا بینش‌های بصری در طول زمان استراحت رخ می‌دهند. در جامعه فعلی‌مان، جایی که اغلب در زمان‌های آزادمان از تلفن‌های همراه یا دیگر دستگاه‌های الکترونیکی استفاده می‌کنیم، به راحتی خود را از زمان استراحت محروم می‌کنیم.

استراحت ذهن

زمان خواب:

بر اساس نیازهای خاصتان، از هفت تا نه ساعت خواب عمیق شبانه داشته باشید. کنار گذاشتن دستگاه های الکترونیکی مانند تلفن همراه و لپ‌تاپ، نوشیدن چای گیاهی و خواندن یک کتاب آرامش‌بخش می‌توانند به تنظیم پیش‌نیازهای یک خواب آرام، به شما کمک کنند. خواب برای تنظیمات احساسی، شناختی و تقویت حافظه حیاتی می‌باشد. هنگامی که می‌خوابیم، فعالیت‌های آن روز را ادغام کرده و برای روز بعد مجددا شارژ می‌کنیم.

زمان خواب

چند تا از این‌ها را به طور منظم انجام می‌دهید؟ آیا روی هر یک از این‌ها کمتر زمان می‎گذارید و اگر چنین است، کدامیک؟ آیا در مورد هر یک از این‌ها افراط می‌کنید؟ برای ایجاد تعادل روانی بیشتر در زندگیتان چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

دفعه بعد که احساس افسردگی، اضطراب و یا تنهایی کردید حتی به مقدار کم، به آنچه در مورد «مواد مغذی» فعالیت ذهنی کمتر توجه کرده‌اید، نگاهی بیاندازید. این راهنما به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید هر یک از این بندها را در شرایط مختلف وارد چرخه زندگیتان بکنید. همچنین، آگاه باشید که هر گونه فعالیتی که بیش‌ازحد انجام دهید، لزوما به شما کمک نخواهد کرد. همانطور که نمی خواهید به مدت یک ماه روزانه فقط توفو بخورید، سعی کنید بین تمام این هفت فعالیت تعادل ایجاد کرده و آن‌ها را به صورت روزانه به کار ببرید، شما به خوبی به روش خودتان به مغز و ارتباطاتتان کمک خواهید کرد که به بالاترین ظرفیتشان برسند. شما باعث تقویت ارتباطات داخل مغزتان و همچنین روابط‌تان با دیگر افراد خواهید شد و انعطاف‌پذیری و تعادل بیشتر را خواهید آموخت.

با این حال اگر هر روز این هفت فعالیت را انجام نمی‌دهید، نگران نباشید. این یک هدف است که برای انجام همه آن‌ها تلاش کنیم، ولی این هدف همیشه تحقق پیدا نمی‌کند؛ درست مانند نخوردن میوه یا سبزیجات به صورت روزانه، که در پلاترهای ذهن سالم قرار نمی‌گیرید ولی سلامت شناختی و روانیتان را هم به خطر نمی‌اندازد. نکته مهم این است که برای تعادل و ثبات تلاش کنید

مهارت های زندگی را با ما بیاموزید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

آیا تابه‌حال این‌قدر شگفت‌زده شده‌اید که بخواهید یک رؤیا را با شخص دیگری سهیم شوید یا درون رؤیای یک فرد دیگر بروید؟

چرا همه‌ی رؤیاها فانتزی و خوب نیستند؟ چرا مردم کابوس می‌بینند؟

بر اساس تحقیقات انجام‌شده، کابوس‌ ها هدف مثبتی ایفا می‌کنند. درواقع کابوس ها نوعی مسئله‌ی روان‌شناسی است که کم‌وبیش مردم با آن مواجه‌اند. “رؤیاها پلی به ناخودآگاه هستند”.

بر اساس نظریه‌ی بعضی از دانشمندان رؤیاها کمکی به بقای ما نکردند و با تکامل حذف‌شده‌اند ولی ازنظر علمی ثابت‌شده است رؤیاهای بد به ما کمک می‌کنند اما اگر به‌طور مداوم اتفاق بیفتند اثرات منفی دیگری می‌توانند داشته باشند و ما را از خواب محروم می‌کنند.

کابوس ها

گام اول برای از بین بردن کابوس‌ها این است که  بدانید علت  کابوس‌ ها چیست. در اینجا چندین راهکار بیان‌شده که عبارت‌اند از:

 

  1. تنقلات شبانه

دیر غذا خوردن باعث افزایش متابولیسم و فعالیت مغز می‌شود.

تنقلات شبانه

  1. مصرف داروهای ضدافسردگی یا مواد مخدر قبل از خواب

این نوع قرص‌ها باعث عکس‌العمل‌های شیمیایی در مغز می‌شوند که اغلب با کابوس‌ها مرتبط‌اند. در نظر داشته باشید که برخی داروهای غیر روانی مثل داروهای فشارخون به فرکانس کابوس‌ها کمک می‌کنند و این موضوع بسیار حائز اهمیت است.

 

  1. اضطراب یا افسردگی

براساس مطالعات انجام‌شده یک ارتباط قوی بین فرکانس کابوس ها و سلامت فیزیکی و روحی وجود دارد. در اصل کابوس‌ها مانند یک دستگاه سنجش سلامتی روانی فرد عمل می‌کنند؛ درصورتی که در زندگی مضطرب هستید بیشتر کابوس میبینند.

اضطراب

برای درمان کابوس ها نمی توان یک روش کلی پیشنهاد کرد اما می‌توانید با شناسایی علت کابوس هایتان یک گام به درمان نزدیک‌تر ‌شوید.در اینجا چهار روش مؤثر علمی ارائه می‌شود:

توجه به افکار فاجعه‌بار و وسواسی

آیا چیزهایی که باعث نگرانی شما در زندگی می شوند را پیدا کرده اید؟

این نگرانی طبیعی است ولی سرانجام تمام می شود. شانس‌هایی که شما را نگران می‌کنند:

۱) یا هرگز اتفاق نیفتاده‌اند

۲) یا شما از الآن تا یک سال دیگر به آن‌ها اهمیت نمی‌دهید

 

تمرین قدردانی در زمان خواب

زمانی که سرتان را روی بالش قرار می‌دهید، روی لحظات مثبتی که در طول روز اتفاق افتاده‌اند تمرکز کنید. اگر بدترین روز زندگیتان باشد به دنبال بهترین اتفاق بگردید. می‌توانید چیزهایی را پیدا کنید و برای آن‌ها سپاسگزار باشید حتی اگر به کوچکی یک لبخند عجیب یا یک قهوه لذیذ در صبح باشد.

 

وقتی کابوس بدی دارید فرض کنید بدترین نیست

شما اختلال روانی ندارید و کابوس‌ها پیش‌بینی آینده را نمی‌کنند. نگرانی درباره این‌که رؤیاهایتان نشان‌دهنده بعضی از انواع حکم‌های قریب‌الوقوع‌اند فقط افکار منفی‌تان را تشدید می‌کنید.

کابوس ها

از رؤیای عاطفی برای مقابله با ترس‌هایتان استفاده کنید

دررؤیای عاطفی آگاهید که در رؤیا هستید و به‌زودی تشخیص می‌دهید که در حال تجربه‌ی واقعی نیستید و این باعث ترس کمتر می‌شود و شما می‌توانید با چیزی که از آن می‌ترسید برخورد کنید. شما می‌توانید با استفاده از رؤیاهای عاطفی‌تان کابوس‌هایتان را کنترل کنید و باعث توقف زیادشدن کابوس‌ ها شوید. نهایتاً وقتی با ترس‌هایتان مواجه شوید ازلحاظ روانشناسی بر ترس خود غلبه کرده‌اید پس با ردکردن  ترسها راحت بخوابید

مهارت های زندگی را اینجا دنبال کنید.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

بسیاری از زنان برای مادرشدن و بچه دار شدن اشتیاق دارند_ دوست دارند دربارۀ بچه ­ها بدانند، بچۀ خودشان را بزرگ کنند و از این راه، رابطۀ خودشان با طرف مقابل را به سطح بالاتری برسانند. درسرتاسر دنیا مردم باور دارند که پدر یا مادر شدن بزرگ­ترین موهبتی­ است که هرکس می‌تواند دریافت کند. و البته این مسئله واقعا دل‌گرم ­کننده است که مادرها همیشه این نعمت را گرامی می‌دارند، چراکه تبدیل شدن به یک مادر سبب ایجاد تغییرات عمیقی در یک زن و زندگی زناشویی او می­شود و همچنین تاثیر شگرفی بر مقدار کلیِ شادی او می‌گذارد…اما آیا این تغییر فقط در جهت مثبت است؟

اصولاً خانواده‌ها از بچه دار شدن و راه‌دادن او به جمع‌شان استقبال می‌کنند. اما همین که رابطۀ یک مادر با فرزندش رشد می­کند، روابط‌اش با دیگران رو به زوال و خرابی می‌رود. من ده‌ها سال روی تاثیرات روانی‌ای که بچه‌دار شدن می­تواند باعث‌اش شود تحقیق کردم و در ادامه نتیجۀ تمام تحقیقاتم را برای‌تان خلاصه می‌کنم.

بچه دار شدن

نتیجه‌ای جز تنهایی عایدمان نمی‌شود؟

مردم وقتی ازدواج می­کنند معمولاً از اینکه با همسرشان عشق­بازی کنند لذت می‌برند. اما بعد از مدتی، مسائل دچار تغییراتی می‌شوند. به­ طور میانگین، درصد رضایت زوج‌ها از ازدواج‌شان بعد از گذشت یک سال افت می‌کند و اگر این افت به صورت تنزلی ادامه پیدا کند، ممکن است به طلاق منجر شود. این‌چنین است که عشق حقیقی تبدیل به یک بازیِ اعصاب‌خردکن تبدیل می‌شود. و همۀ این‌ها قبل از این اتفاق می‌افتد که بخواهید برای بچه‌ دار شدن ذوق کنید یا برای‌اش صندلی کودک و قنداق بخرید.

حدود سی سال تحقیقات بر روی مسئلۀ تاثیر بچه‌دار شدن روی ازدواج، با این نتایج نهایی به پایان رسید: روابط زناشویی پس از به دنیا آمدن کودک تخریب می‌شود. اگر بخواهیم درصد نارضایتی زوج‌هایی که بچه‌دار شده­اند را با زوج‌های بدون بچه مقایسه کنیم، میزان نارضایتی مورد اول دوبرابر مورد دوم است. چنانچه حاملگی مادر بدون برنامه‌ریزی هم باشد، تاثیر به­غایت وحشتناک‌تری روی رابطه‌شان خواهد داشت.

نکتۀ خنده‌دار این است که اگرچه درصد رضایت تازه عروس و دامادها تنزل دارد، اما درعین حال درصد علاقه‌شان به امر طلاق نیز تنزل پیدا می‌کند. بنابراین، شاید بچه‌ دار شدن شما را بدبخت کند، ولی نیمۀ پر لیوان این است که در کنار هم بدبخت می‌شوید.

متاسفانه، این نارضایتی در ازدواج سبب کاهش در مقدار شادی روزانه‌تان می­شود، چراکه بزرگ‌ترین عامل شادی و رضایت زوج‌ها، معلولِ رضایت طرفین از یکدیگر است.

اگر این حس و تاثیر منفی برای برخی پدران یا مادران آشنا بنظر می‌آید، باید بگویم که خائن هستید، چرا که بسیاری از زوج‌های جوان فکر می‌کنند بچه‌ دار شدن آنها را به هم نزدیک‌تر می­کند و مانعِ خرابیِ پایه‌های ازدواج‌شان می­شود، و شما هم جزو همین افراد بودید. هنوز هم این باور که بچه سبب پیشرفت روابط زناشویی می­شود، به عنوان افسانه‌ای سمج بین زوج‌های جوان و عاشق به کار خود ادامه می‌دهد.

بچه دار شدن

مسیری از مبدأ عشاق بودن به سمت پدر/مادر شدن

به‌نظر واضح می‌آید که اضافه‌شدن بچه به ساختار خانواده سبب ایجاد تغییر در محرک‌های آن می‌شود. و واقعا هم این نوزاد سبب تحول در فعل و انفعالات زوجین با یکدیگر می‌شود. پدر و مادر اغلب از هم دورتر می‌شوند و نظم خاصی به کارهای روزانه‌شان حاکم می‌شود، همان طوری که در آموزش­های پدر/مادر شدن یادگرفته بودند. منظور، همان پایه‌های دنیویِ این مسئله است، یعنی بچه را تغذیه کنند، حمام‌اش کنند و لباس های خوب تن‌اش کنند، و برای انرژی و زمان خواب و بیداری‌اش برنامه تعیین کنند. برای اینکه همه چیز هم روی غلطک بیفتد، خانواده‌ها روی اینکه چه کسی بچه را با ماشین این‌طرف و آن‌طرف ببرد یا چه کسی به سوپرمارکت برود تا فلان جنس را بخرد، بحث می‌کنند. این درحالی است که می‌بایستی راجب آخرین شایعاتی که شنیده‌اند یا طرز تفکرشان راجب انتخابات ریاست جمهوری صحبت کنند. سوال کردن دربارۀ اینکه روزشان چطور بوده، جای خود را به این سوال که: (آیا به‌نظرت پوشک‌اش به اندازه کافی پر شده؟) داده است.

تغییراتی که بالاتر راجب‌شان صحبت کردیم می‌توانند در لایه‌های عمیق‌تری نیز پیش بروند. هویت‌های بنیادی می‌توانند تغییر کنند_ از زن به مادر، یا اگر خیلی صمیمی‌تر باشند، از عشاق به والدین. حتی در زوج‌های هم‌جنس، ورود بچه سبب کاهش رضایت و همچنین کاهش رابطه جنسی می‌شود. در خصوص صمیمیت جنسی باید اشاره کنم که والدین دیگر، دست از زدن حرف‌های کوچک، یا یک سری کارها برای خشنودیِ همسر خود برمی‌دارند. پیامک‌های شهوت‌آلود جای خود را به پیام‌هایی که بیشتر شبیه لیست خرید است می‌دهند.

 

بیشتر فشارها بر دوش مادران است!

جای تعجب ندارد که  مادران بخش سنگین پدر/مادر شدن را تحمل می‌کنند. حتی وقتی هم پدر و هم مادر بیرون از خانه کار می‌کنند و حتی در زوج‌هایی که تصمیم می‌گیرند کارهای روزمره به‌طور مساوی بین‌شان تقسیم شود، باز هم درصد بالایی از والدین، به سمتِ همان کلیشۀ جنسی قدیمی راجب پدر/مادر بودن حرکت می‌کنند. اینکه زن‌ها کسانی‌اند که باید همیشه گوش‌به‌زنگ باشند، نیمه‌شب بیدار شوند تا برای بچه دستمال کاغذی بیاورند و یا به مدرسه احضار شوند.

در ادامۀ این الگو، تازگی‌ها مادران رابطه‌شان را با خانه قطع کرده، و تمام وقت و انرژی‌شان را صرف کار‌کردن بیرون از خانه می‌کنند، که این مسئله منجر به افتادنِ بار تمامی مسئولیت‌ها به دوش پدر می‌شود. مهم نیست کدام یکی مجبور شود وقت و انرژی بیشتری روی مراقبت و پرورش فرزند کند، نتیجه یکی است. دو طرف حس ناامیدی، گناه و پریشانی می‌کنند.

مادرانِ جدید اغلب راجب این حرف می‌زنند که از زندگی اجتماعی‌شان دور شدند، و رابطه‌شان با دوستان و همکاران قطع شده و تبدیل به آدم گوشه‌گیری شدند. تمامی این تغییرات سبب ایجاد تحولات بنیادی و طولانی‌مدت در حیطۀ حمایت مادرانِ نسلِ جدید از همسران خود شده.

نتایج این‌گونه روابطِ پرتنش، می‌تواند آسیب‌های جدی در انواع و اقسام ابعاد انسان باشد. استرس‌های دوران تأهل_ که به مراتب جدی‌تر از انواع دیگر استرس‌اند_ دربردارندۀ بسیاری از مشکلات جسمی است. همچنین علائمی مثل افسردگی و دیگر مشکلات ذهنی را نیز به بار می‌آورد. ارتباط بین مشکلات روانی و زناشویی به اندازۀ کافی محکم و نزدیک هست که براساس تحقیقات، مشاور زناشویی یکی از بهترین راه‌های درمان افسردگی و دیگر بیماری‌های روانی شناخته می‌شود.

مهارت های زندگی را کلیک کنید

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

اهمیت بازی کردن؛ آخرین باری که بازی کردید چه زمانی بود؟

هنگامی که بازی می‌کنید، به خودتان چندان توجهی نمی‌کنید. منظورمان این نیست که در این حالت مانند افراد احمق و عجیب و غریب به نظر می‌رسید. شما وقتی که مشغول بازی هستید، آنقدر درگیر و مشغول می‌شوید که توجهی نسبت به خود ندارید.

علاوه بر این، بازی کردن ما را با دیگران مرتبط می‌کند و حتی مجبور نیستیم به یک زبان مشترک صحبت کنیم. بازی می‌تواند رابطه عاطفی میان زوج‌ها را نیز بهبود ببخشد.

استوارت براون در کتاب بصیرت‌بخش خود به نام Play: How It Shapes the Brain, Opens the Imagination and Invigorates the Soul, (بازی کردن: چگونه باعث شکل‌گیری ذهن، افزایش قوه تخیل و تقویت روح می‌شود) درباره مزیت و قدرت‌های بازی کردن چنین می‌نویسد:

«در نظر بگیرید که دنیا بدون بازی چگونه به نظر می‌رسید. فقط درباره عدم وجود ورزش و بازی‌ها حرف نمی‌زنیم. زندگی بدون بازی کردن، یعنی زندگی بدون کتاب، فیلم سینمایی، هنر، موسیقی، لطیفه و داستان‌های دراماتیک. دنیایی را در نظر بگیرید که در آن هیچ اثری از رویاپردازی، کمدی و سخنان طعنه‌آمیز نباشد. چنین دنیایی بسیار غمناک و تاریک است. بعضی اوقات بازی را با اکسیژن مقایسه می‌کنم زیرا همیشه در اطراف ماست اما اغلب به آن توجهی نمی‌شود تااینکه واقعاً نبودش حس شود.»

بازی کردن

مفهوم بازی کردن برای هرکسی متفاوت است

بازی ممکن است رقصیدن باشد یا طبل زدن و شادی کردن. شاید راه رفتن تبدیل به نوعی بازی شود یا اینکه درباره یاد گرفتن روش‌های جدید و اکتشاف مواد جدید باشد.  بازی می‌تواند طرح ساده‌ای باشد که از خودتان می‌کشید یا آن داستان‌های احمقانه‌ای باشد که برای هم تعریف می‌کنید. بازی حتی می‌تواند رنگ‌آمیزی با انگشتان باشد یا شکل‌هایی که روی شیرینی پنکیک می‌کشید!

آخرین باری که بازی کردید چه زمانی بود؟ آخرین باری که در یک فعالیت بی‌هدف و لذت‌بخش حضور داشتید کی بود؟

براون در کتاب خود توصیه می‌کند که تجربیات خود را به وسیله بازی کردن کاوش کنیم و این سوالات را در نظر بگیریم:

  • بازی کردن بخشی از زندگی شماست؟ اگر پاسخ منفی است، چرا؟
  • به نظرتان چه عواملی باعث می‌شوند که به آزادی شخصی خود کم‌توجهی کنید؟
  • مانع اصلی برای بازی کردن در زندگی شما چیست؟
  • چگونه و چرا تعدادی از بازی‌ها، از برنامه روزانه شما ناپدید شدند؟
  • برای بازی کردن با خانواده و شریک زندگی‌تان تا چه حد وقت می‌گذارید؟

 

برای خیلی از ما دشوار است که بازی کنیم. چونکه زندگی‌هایمان با کار و مشکلات دیگر، پر شده است و وقت چندانی نداریم. آسان است که اجازه دهیم این مشکلات تمام وقت و انرژی ما را به سرقت ببرند به ویژه اگر به زندگی روزمره خود عادت کرده باشیم: بیدار شو. صبحانه بخور. ناهار درست کن. سرکار برو. شام درست کن. تلویزیون تماشا کن و در آخر بخواب. این می‌شود برنامه روزانه بسیاری از ما آدم‌ها که فعالیت‌های مفید در آن جایی ندارد.

کودک درون

با تنظیم کردن رویکرد و رفتارهایمان، قادر خواهیم بود وقتی را برای بازی کردن اختصاص دهیم و لذت ببریم. بازی کردن یک موضوع نژادی و قومی نیست و در همه‌ جای دنیا به چشم می‌خورد. در واقع بازی کردن شاید یکی از مهم‌ترین کارهایی باشد که می‌توانیم در دنیای امروز، انجام دهیم.

مهارت های زندگی را کلیک کنید.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

۵ دلیلی که دخترانی که کمبود محبت دارند در روابطشان دچار مشکل می‌شوند

 

آیا شما فکر می‌کنید که الگوی روابط در همه جا و هر زمانی ثابت است؟ آیا اینگونه فکر می‌کنید که مهم نیست رابطه از کجا شروع شود؛ بالاخره به پایان می‌رسد و در همان لحظه حس خیانت و سوء‌استفاده از شما به پایان می‌رسد؟ آیا رابطه شما با دیگران همانند رابطه شما با مادرتان است؟ چه باید کرد؟ آیا شما برای همیشه در یک چرخه گیر افتاده‌اید؟ پاسخ “نه” است. راه‌حل این است که ببینید در خود چه احساسی دارید.

من فکر نمی‌کنم که دخترانی که کمبود محبت دارند، قربانی هستند؛ اما به‌عنوان افرادی که توانایی‌ها و قدرت خود را درک نکرده‌اند و تمایلی به دانستن انگیزه‌های دیگران ندارند و به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند که به آن‌ها خدمت نکنند و راه خود را کج می‌کنند، نظر دیگری دارم.

این‌ها رفتار‌های مقابله با ناسازگاری‌هاست که ما از کودکی آن‌ها را برای کاهش تعارض و دردی که حس می‌کردیم، انجام می‌دادیم. اغلب این رفتارها آگاهانه نیستند و ریشه در فرضیاتی ناگفته دارند که در روابط خانوادگی وجود دارد و روانشناسان به آن “مدل‌های ذهنی” می‌گویند. سبک وابستگی‌های احساسی ما، بازتاب آن مدل‌های ذهنی است که در شرایط استرس‌زا و پرتنش مدیریت احساسات و واکنش‌ها را یاد نگرفته‌ایم. از این نقطه نظر، با شناخت سبک‌های وابستگی احساسی، می‌توان احساسات را تعدیل وتنظیم کرد.

کمبود کحبت نداشتن

تشخیص سبک وابستگی احساسی شما

اگر شما وابستگی‌های احساسی امنی داشته باشید(مانند بزرگ شدن با عشق و محبت و حمایت پدر و مادر)، در دنیا با انعطاف‌پذیری بیشتری زندگی می‌کنید و قادر به بازگشت از اشتباهاتتان و حرکت به سوی اهداف خود خواهید بود. به خوبی درمورد خود و دیگران شناخت کسب می‌کنید. در زمان‌های پرتنش، وقتی شما نگران و تنها هستید و ترس وجودتان را فرا می‌گیرد، قادر خواهید بود خود را آرام کنید؛ زیرا لحظاتی را به‌خاطر می‌آورید که مورد حمایت قرار گرفته بودید. درمقابل، وابستگی احساسی ناامن، سه حالت مختلف خواهد داشت، که همه‌ی آن‌ها نتیجه‌ بزرگ شدن با یک پرستار، یا کسی که شما را بدون عشق بزرگ کرده و یا کسی که باعث شده شما نسبت به خودتان احساس بدی داشته باشید، است. نتیجه آن هم این است که نمی‌توانید در شرایط پرتنش، احساسات خود را مدیریت کنید.

اولین سبک وابستگی‌های احساسی ناامن، “نگران و مضطرب” است: چنین فردی واقعا خواستار عشق و حمایت است، اما به‌شدت به رد شدن و نگرانی‌های درمورد آن، حساس است. اگر چنین شرایطی برای شما باشد، شما تمایل دارید روابط را درک کنید، ولی زمانی که احساس تهدید می‌کنید، زود عصبانی می‌شوید. گاهی شما بخاطرچنین شرایطی رابطه خود را خراب می‌کنید چون شما نمی‌توانید نیاز‌های خود را بدرستی بیان کنید.

دومین سبک وابستگی‌های احساسی ناامن”بی‌توجه اجتنابی” است: مهارت‌های مقابله‌ای چنین فردی متفاوت است. بی‌توجه اجتنابی از همان دوران کودکی شما را مستقل می‌کند، طوری که نیاز به روابط نزدیک ندارید. شما روابط خود را با حفظ دیوار‌ها اداره می‌کنید. هرگونه تهدیدی برای کنترل کردن شما، بلافاصله از طرف شما مقابله خواهد شد(اغلب با خروج از رابطه). توجه داشته باشید این مکانیزم با اینکه باعث کاهش فضای پرتنش می‌شود اما شما را خوشحال نمی‌کند؛ اما این تنها راهی است که می‌دانید و تمایل دارید از سقوط دوری کنید.

اما همه اجتناب‌ها روابط را رد نمی‌کنند. در ترس اجتنابی، افراد می‌خواهند ارتباط نزدیکی داشته باشند، اما بخاطر حس ترسی که دارند از جذابیت‌های آن ارتباط بهره‌ای نمی‌برند. زیرا دختری که می‌خواهد یک رابطه را شروع کند، وجود ترس و نگرانی در رابطه برایش خوشایند نیست. اگر این فرد شما باشید، شما درمورد دیگران به‌خوبی فکر می‌کنید و درک خوبی از آن‌ها خواهید داشت اما نسبت به خودتان شناخت و نظرات کمتری دارید و شما تمایل دارید که روابطتان به یک چارچوب قابل تعریف برسد.

زمانی که شما به سبک وابستگی احساسی خودتان فکر می‌کنید، این را هم در نظر داشته باشید که می‌توانید آن‌ها را تغییر دهید. شما باید ببینید که چگونه می‌توانید در روابط به خوبی واکنش نشان دهید و چگونه احساسات منفی و استرس را مدیریت کنید.

احساس اضطراب و ناامنی

آیا شما احساساتی که تجربه کرده اید را با خود دارید؟

ایجاد پویایی در روابطتان نیازمند نگاهی سخت به رفتارهایتان است.این تنها با آگاه شدن از واکنش‌های خودکارتان است که می‌توانید آنچه را که از محیط خانواده آموخته اید، از یاد ببرید.

 

۵ دلیلی که اگر شما کمبود محبت دارید، در روابط دچار مشکل می‌شوید را تشریح می‌کنیم:

۱- شما از هر نوع مخالفتی دوری می‌کنید

اگر شما نگران و مضطرب هستید، ابتدا باید به خوشنود کردن و خوشحال کردن خود بپردازید. دخترانی که کمبود عاطفه داشته‌اند هرنوع مخالفتی را تهدید می‌دانند؛ آن‌ها درک نمی‌کنند که یادگیری نحوه برخورد با نظرات مخالف دیگران، پایه و اساس یک رابطه سالم است. در مقابل بی توجه اجتنابی، مخالفت را به‌عنوان تهدیدی برای کنترلش می‌بیند. او به احتمال زیاد عقب نشینی می‌کند و مانند دیوار سنگی از خود دفاع می‌کند.

۲- هرگز نمی‌توانید میانه‌رو باشید

دختر نگران و مضطرب، بر تهدیدات احتمالی خیلی تمرکز می‌کند(طوری که او در یک روز آفتابی، نگران یک طوفان سنگین در رابطه اش است). او می‌خواهد در رابطه اش بده بستان به‌طور مساوی صورت بگیرد. او به نیاز‌ها و تقاضا‌های خودش فکر نمی‌کند اما نیاز دائمی او به اطمینان خاطر، او را به این کار مجبور می‌کند. بی‌توجه اجتنابی، محدوه خود را حفظ می‌کند و فکر می‌کند که هرآنچه که او می‌خواهد، فرد مقابل فقط باید آن را بپذیرد. شعار چنین افرادی کنترل، کنترل، کنترل است.

۳- اگر مورد انتقاد شدید قرار بگیرید، حالت دفاعی به خود می‌گیرید

دخترانی که بطور مداوم تحت فشار قرار گرفته اند، می‌گویند که ناکافی هستند و یا به کوچک ترین انتقادی واکنش نشان می‌دهند. توجه داشته باشید که هیچ‌کس دوست ندارد با اشتباهاتش به یاد آورده شود. اما دختران با وابستگی احساسی امن، وقتی به یاد آورند که کامل نیستند، هراسان نمی‌شوند؛ در حقیقت هیچ‌کس انتظار ندارد که کامل باشد و او این را می‌داند. اما دخترانی که کمبود محبت دارند، فکر می‌کنند که اگر کامل نباشند کسی آن‌ها را دوست نخواهد داشت. او هرگز یاد نمی‌گیرد که دیگران شما را بخاطر کسی که هستید دوست دارند نه بخاطر ورژن کامل و بی‌نقص شما. برای چنین دخترانی، انتقاد، به جای اینکه بخشی از مسئولیت و انتظار و نیاز در یک رابطه باشد، به‌صورت یک تهدید است.

۴- شما دلسرد می‌شوید و احساس می‌کنید مورد استفاده قرار میگیرید

خوشنودی فرد یک حالت پیش فرض سبک نگران و مضطرب در تلاش برای دوری از درگیری و تضاد است. اما این نتیجه را هم می‌دهد که او احساس می‌کند که صدایش خفه شده است. در حقیقت او خودش شروع کننده چنین واکنش‌ها و پاسخ‌هایی است. این روش برخورد بطور باورنکردنی برای عشق یا دوست شما که به سادگی درک نمی‌کند که چرا هر تصمیم اتخاذ شده یا هر اقدام باید به یک درام تبدیل شود، بسیار خسته‌کننده می‌شود.

۵- ترس درون شما، از اینکه شما فرد بهتری باشید، جلوگیری می‌کند

زمانی که شما نمی‌توانید احساسات خود را مدیریت کنید، آن‌ها بر شما و رفتار شما حاکم می‌شوند. این یک حقیقت ناراحت‌کننده است. دختران نگران نمی‌توانند افکار خود را از طوفان ابری دور کنند درحالی که روزهای آفتابی در روابطشان دارد سپری می‌شود، و یک درام ایجاد می‌شود که ارتباطات و خوشحالی را از بین می‌برد. ترس اجتنابی نیز به‌همین طریق عمل می‌کند. ترس‌های دختر، دوست یا عشقش را از رادار احساساتش دور می‌کند. دختر احساس می کند که ترک شده، اما حقیقت پیچیده‌تر از این‌هاست.

سخنرانی و فن بیان را کلیک کنید.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

رویاپردازی را کنار بگذارید و عمل کنید

می‌خواهید بدانید برای آن دسته از افرادی که تمام زندگی خود را صرف رویاپردازی درباره ثروت و شهرت می‌کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ درباره افرادی حرف می‌زنیم که موفقیت افراد دیگر را مطالعه می‌کنند و به دنبال پیروی از آن‌ها هستند تا بتوانند به شکلی جادویی به همان شکل از موفقیت، برسند.

واضح است که رویاپردازی، مطالعه کردن و پیروی و تقلید از افراد مشهور یا ثروتمند شما را به جایی نمی‌رساند. تنها راه برای رسیدن به چیزهایی که می‌خواهید، عمل کردن است.

اگر شما جزو این دسته افراد هستید، دو راه در پیش رویتان وجود دارد. می‌توانید به همان کاری که تاکنون می‌کرده‌اید ادامه دهید و در نهایت فقیر و بیچاره شوید. یا اینکه چشمان خود را باز کنید، رفتارتان را دگرگون کنید و تا زمانی که وقت هست، آستین همت را بالا بزنید.

اینکه آرزوی موفقیت برای خود داشته باشید، موضوع بسیار خوبی است اما یک هدف به شمار نمی‌رود. در واقع موفقیت با کار و تلاش بی‌وقفه به دست می‌آید. موفقیت از طریق کسب اطلاعات و تحصیل و همچنین تجربیات فراوان به دست می‌آید و نمی‌توان به سادگی به آن رسید. برای کسب موفقیت باید به دنبال فرصت‌ها باشید، ارتباطات قوی بسازید، تصمیمات صحیح بگیرید، منظم باشید و بر آنچه که اهمیت دارد تمرکز کنید. موفقیت را می‌توان نتیجه پیروزی‌های سخت و شکست‌های بزرگی دانست که انسان را پخته و باتجربه می‌کنند.

اگر دارید به تدریج به این نتیجه می‌رسید که برای رسیدن به هدفتان در راه طاقت‌فرسا و دشواری قرار گرفته‌اید، پس به تشخیص حقیقت نزدیک‌تر شده‌اید. حقیقت این است که هیچ وقت با رویاپردازی تمایل داشتن به پولدار و مشهور شدن، به آن‌ها نخواهید رسید بلکه فقط با تمرکز فراوان به چیزی که می‌خواهید، می‌رسید. این کار به سادگی ممکن نیست و باید از همین الان و با دستاوردهای کوچک، شروع کنید.

حالا شرط می‌بندم که برخی از شما می‌گویید اینکه ببینیم دیگران از چه طریقی به موفقیت رسیده‌اند، مفید است و می‌تواند باعث موفقیت ما هم بشود. اما برای اینکه اهداف موثر واقع شوند، لازم است که بسیار عملی و دقیق‌تر باشند.

رویاپردازی

در این مقاله می‌خواهیم با شما روراست باشیم و بگوییم که موفقیت در دنیای واقعی چگونه اتفاق می‌افتد:

۱ – در ابتدا والدین به شما یاد می‌دهند که چگونه اخلاق‌مدار باشید، مسئولیت کارهای شخصی را بپذیرید و تصمیمات هوشمندانه بگیرید.

۲ –  سپس به مدرسه یا دانشگاه می‌روید و تحصیل می‌کنید و پایه و اساس یک رشته را به خوبی یاد می‌گیرید.

۳ – پس از این، به دنبال کار مناسبی در رشته خود می‌گردید و متوجه می‌شوید که در دنیای واقعی چه خبر است. شما متوجه می‌شوید که کسب و کارها چگونه فعالیت می‌کنند و بیشتر از همه، می‌فهمید که مردم چگونه کار می‌کنند.

۴ – در طول زمان، مهارت‌هایی کسب می‌کنید، روابطی نو می‌سازید، از فرصت‌ها بهره می‌گیرید و می‌فهمید که واقعاً به چه کاری علاقه‌مند هستید. سپس بر روی همان کار تمرکز می‌کنید و تجربیاتی از طریق دیگران به دست می‌آورید.

۵ – با خیلی از افراد فریب‌کار مواجه می‌شوید و از شکست‌های بسیار بزرگ خود، تجربه کسب می‌کنید. همچنین از پیروزی‌های خود خوش‌حال و هیجان‌زده شده و انگیزه می‌گیرید. شما عادت می‌کنید که سخت تلاش کنید و به رقابت بپردازید.

۶ – اگر تصمیمات شما عقلانی و درست باشند و در مسیر صحیح قرار گرفته باشید، کارهای عظیمی انجام خواهید داد و موفقیت‌های بی‌نظیری کسب خواهید نمود. در این زمان، وقتی که به کارهای خود می‌نگرید احساس خوبی دارید و سعی می‌کنید باز هم تلاش کنید.

مسیر زندگی

اما همیشه مراحل رسیدن به موفقیت بدین شکل نیست. همه ما ممکن است خراب‌کاری کنیم و تلاش‌های بی‌فایده‌ای انجام دهیم. اما این مراحلی که ذکر کردیم، به طور کلی برای رسیدن به موفقیت در دنیای واقعی است. همه افراد کم و بیش، برای رسیدن به موفقیت به تعدادی از این مراحل برمی‌خورند.

توجه کنید که در هیچ خطی از این مقاله به وقت تلف کردن توسط خواندن کتاب‌های بی‌خاصیت در زمینه موفقیت، اشاره نکرده‌ایم. یا نگفتیم که سخنان مشهور افراد درباره موفقیت را در شبکه‌های اجتماعی پست کنید. سعی کنید خودتان وارد عمل شوید و برای رسیدن به موفقیت کمی سختی بکشید. سخنان و عادات رزوانه ثروتمندان، شما را به جایی نخواهد رساند.

در انتها باید گفت که همه ما ضعف‌هایی داریم و اشتباهاتی را در زندگی مرتکب می‌شویم. فقط سعی کنید که این اشتباهات به عادتی برای شما تبدیل نشوند. و بدانید که همه ما به کمی خوش‌گذرانی و تفریح نیاز داریم. اما هیچ مانعی برای اینکه کار شما مثل تفریح باشد، وجود ندارد. کاری که انجام می‌دهید می‌تواند به بخش بزرگ و تاثیرگذاری در زندگی شما تبدیل شود.

همه ما پتانسیل داشتن یک زندگی خوب را داریم اما فقط در صورتی به آن می‌رسیم که واقعاً بخواهیم. همین موضوع درباره کار شما نیز صدق می‌کند. می‌توانید یک کار خوب داشته باشید و از آن لذت ببرید. بنابراین از رویاپردازی دست بکشید و عمل کردن را شروع کنید تا به موفقیت برسید.

مهارت های زندگی را کلیک کنید.

  • سکینه اوجی
  • ۰
  • ۰

۷ کار ضروری برای سلامتی روان و تندرستی ذهنی

ممکن است زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره انتخاب غذای مناسب برای تغذیه بدن و ذهنتان کنید و به این دلیل که کاملا بین التهاب و افسردگی ارتباط مستقیم وجود دارد، می‌تواند به وسیله رژیم غذایی انتخاب شده شما تشدید و یا کاهش پیدا کند. علاوه بر این، یک برنامه غذای مغذی می‌تواند به کاهش بیماری‌هایی مانند بیماری‌های قلبی و عروقی، دیابت، برخی از انواع سرطان و پوکی استخوان کمک کند.

با این حال، ما همچنین به یک تعادل سالم از تجربیات برای تقویت سلامتی روان و تندرستی نیاز داریم. با در نظر داشتن این موضوع، پلاتر ذهن سالم توسط متخصصین حوزه روانشناسی بالینی و ذهن آگاهی ایجاد شد.

سلامتی روان

ذهن سالم محصول یکپارچگی است که عناصر مختلف سیستم مانند کارکرد مغز و روابط شما با دیگران را به همدیگر متصل می‌کند. برای رسیدن به سلامتی روان مطلوب، ما باید روابط اجتماعی و همچنین مغزمان را تغذیه کنیم. بنابراین، در پلاتر ذهن سالم، «مواد مغذی روزانه و ضروری ذهنی» برای ذهن سالم و تندرستی شامل موارد ذیل می‌باشند:

زمان تمرکز:

به دقت و مشتاقانه بر روی یک کار با یک هدف خاص در ذهنتان، تمرکز کنید. هدف این است که توجه دقیقی به آن داشته باشیم. برای مثال می‌توان به امتحان دادن، پر کردن جدول و یا خواندن یک کتابچه راهنمای دستورالعمل اشاره کرد. در دنیای امروزه که اطلاعات به سرعت برق و باد به سوی ما سرازیر هستند و ما هفت روش مختلف را در یک زمان به کار می‌گیریم، باید تلاش زیادی برای تمرین هنر تمرکز داشته باشیم.

زمان بازی:

بازیگوش، خودانگیز و مثل کودک باشید؛ تجربیات جدید را کشف کنید. گرگم به هوا بازی کردن، ساختن آهنگ، به گشت و گذار رفتن، رفتن به کلاس بداهه‌پردازی، و نقاشی یک تصویر، همه از فعالیت‌های زمان بازی هستند. بازی کردن جزء حیاتی سیر تکاملی کودک است و همچنین در انعطاف‌پذیری، خلاقیت و یادگیری مداوم ما بزرگسالان نقش بسزایی دارد. همچنین بازی کردن یک پادزهر قدرتمند برای استرس است.

زمان ارتباط برقرار کردن:

با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید و به دل طبیعت بروید. مثلا با بهترین دوستتان ناهار بخورید، با همسرتان در مورد چیزهای غیرمهم صحبت کنید و یا به تماشای غروب بنشینید. ارتباطات اجتماعی را می‌توان مانند نیازهای مهم و اساسی برای تندرستی‌مان مانند آب، غذا و پناهگاه، حیاتی و ضروری دانست.

سلامتی روان

زمان ورزش:

ترجیحا به روش ایروبیک مانند شنا، پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری ورزش کنید. یوگا، پیلاتس یا کلاس رقص، گزینه‌های دیگر هستند. وقتی ورزش می‌کنیم، متابولیسم کل بدن را افزایش می‌دهیم که عملکرد شناختی‌مان را بهبود می‎بخشد، عملکرد یادگیری و حافظه را تقویت می‌کند و می‌تواند استرس، اضطراب و افسردگی را کاهش دهد. ورزش منظم به حفظ انعطاف‌پذیری مغز کمک کرده و از تخریب مغز محافظت می‌کند.

زمان خلوت:

توجه خود را به سمت خود جلب کنید و به احساسات، افکار و احساسات بدنی که رخ می‌دهند توجه کنید. تمرین مدیتیشن‌های ذهن آگاهی در حالات نشسته، ایستاده، درازکش، یا پیاده‌روی نیز از حالات زمان خلوت در نظر گرفته می‌شوند. زمانی که مشغول انعکاس یا ذهن آگاهی هستیم، بخش استراحت (پاراسمپاتی) سیستم عصبی اتونومیک‌مان را فعال می‌کنیم که به ذهن و بدنمان کمک می‌کند تا به حالت تعادل برگشته و باعث بهبود سلامت روانی، عاطفی و فیزیکی شوند.

زمان استراحت ذهنی:

اجازه دهید که ذهنتان غیرفعال شده و آرام باشد. زمان استراحت را می‌توانیم به سادگی بدون هیچ برنامه‎ریزی قبلی انجام دهیم. نگران بودن و برنامه‌ریزی لیست کارهای فردا از زمان استراحت حساب نمی‌شوند. زمان استراحت، عدم فعالیت (در حالت بیداری) را با پذیرش آنچه کدام فعالیت ممکن است (یا ممکن نیست) به جای داشتن دستور کار پیشکش شود، شامل می شود. معمولا افکار یا بینش‌های بصری در طول زمان استراحت رخ می‌دهند. در جامعه فعلی‌مان، جایی که اغلب در زمان‌های آزادمان از تلفن‌های همراه یا دیگر دستگاه‌های الکترونیکی استفاده می‌کنیم، به راحتی خود را از زمان استراحت محروم می‌کنیم.

استراحت ذهن

زمان خواب:

بر اساس نیازهای خاصتان، از هفت تا نه ساعت خواب عمیق شبانه داشته باشید. کنار گذاشتن دستگاه های الکترونیکی مانند تلفن همراه و لپ‌تاپ، نوشیدن چای گیاهی و خواندن یک کتاب آرامش‌بخش می‌توانند به تنظیم پیش‌نیازهای یک خواب آرام، به شما کمک کنند. خواب برای تنظیمات احساسی، شناختی و تقویت حافظه حیاتی می‌باشد. هنگامی که می‌خوابیم، فعالیت‌های آن روز را ادغام کرده و برای روز بعد مجددا شارژ می‌کنیم.

زمان خواب

چند تا از این‌ها را به طور منظم انجام می‌دهید؟ آیا روی هر یک از این‌ها کمتر زمان می‎گذارید و اگر چنین است، کدامیک؟ آیا در مورد هر یک از این‌ها افراط می‌کنید؟ برای ایجاد تعادل روانی بیشتر در زندگیتان چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

دفعه بعد که احساس افسردگی، اضطراب و یا تنهایی کردید حتی به مقدار کم، به آنچه در مورد «مواد مغذی» فعالیت ذهنی کمتر توجه کرده‌اید، نگاهی بیاندازید. این راهنما به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید هر یک از این بندها را در شرایط مختلف وارد چرخه زندگیتان بکنید. همچنین، آگاه باشید که هر گونه فعالیتی که بیش‌ازحد انجام دهید، لزوما به شما کمک نخواهد کرد. همانطور که نمی خواهید به مدت یک ماه روزانه فقط توفو بخورید، سعی کنید بین تمام این هفت فعالیت تعادل ایجاد کرده و آن‌ها را به صورت روزانه به کار ببرید، شما به خوبی به روش خودتان به مغز و ارتباطاتتان کمک خواهید کرد که به بالاترین ظرفیتشان برسند. شما باعث تقویت ارتباطات داخل مغزتان و همچنین روابط‌تان با دیگر افراد خواهید شد و انعطاف‌پذیری و تعادل بیشتر را خواهید آموخت.

با این حال اگر هر روز این هفت فعالیت را انجام نمی‌دهید، نگران نباشید. این یک هدف است که برای انجام همه آن‌ها تلاش کنیم، ولی این هدف همیشه تحقق پیدا نمی‌کند؛ درست مانند نخوردن میوه یا سبزیجات به صورت روزانه، که در پلاترهای ذهن سالم قرار نمی‌گیرید ولی سلامت شناختی و روانیتان را هم به خطر نمی‌اندازد. نکته مهم این است که برای تعادل و ثبات تلاش کنید.

سخنرانی و فن بیان را کلیک کنید.

  • سکینه اوجی